اصول جلسه ۶۸۸ المطلق و المقید یکشنبه ۲ خرداد ۴۰۰

المقصد الخامس في المطلق و المقيّد و المجمل و المبيّن‏ فصل فی مقدّمات الحكمة

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

یکشنبه 2/3/1400

جلسه 688

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.

***********************************************************

کلام در این بود که مرحوم آخوند فرمود: اطلاق باید طوری باشد که آن لفظی ـ اسم جنس ـ که در خطاب ذکر شده به بعضی از افراد، بعضی از اصناف یا بعضی از حالات منصرف نباشد، اگر منصرف باشد دیگر اطلاق منعقد نمی شود.

عرض کردیم انصراف دوم قسم است. یک انصراف حکمی و یک انصراف موضوعی. انصراف حکمی این است که به مناسبت حکم و موضوع… مثلا «اکرم العالم» یا «نگاه به درب خانه عالم عبادت است» «نگاه به چهره ی عالم عبادت است» و…  به مناسبت حکم و موضوع برای این است که دین مردم قوی شود و معرفت پیدا کنند. حال اگر یک عالم سوئی شد، یا یک عالم ضالّ و مضلّی شد خب اکرم العالم این را شامل نمی شود. اینجا عرض کردیم این در واقع به منزله قید است. قید متصل یک وقت ممکن است لفظی باشد و یک وقت ممکن است لبی باشد. این قید لبی است.

اما یک وقت هست انصراف، انصراف موضوعی است. عرض کردیم که انصراف موضوعی سه قسم است. یک قسم از انصراف موضوعی، انصراف بدوی می باشد. کثرت وجود خارجی باعث می شود که لفظ منصرف شود. این انصراف بدوی مضر به اطلاق نیست مثلا اگر مولی در عراق فرمود: «جئنی بماء» بما اینکه اکثر میاه عراق آب فرات است (سلام الله علی الحسین و لعنة الله علی قاتلیه و علی من منع ماء الفرات و علی اعدائه) ممکن است بدواً در ذهن انسان خطور کند که ماء الفرات را می خواهد اما نه، کثرت خارجی هیچ وقت مانع از انعقاد اطلاق نمی شود. بله عرض کردیم یک صورت استثناء می باشد، آخوند ره آنرا ذکر نکرده ولی بعید می دانم که منکر آن باشد. آن یک صورت این است که چه بسا امکان دارد که ندرت خارجی یک طوری باشد که اصلا اذهان به سمت آن نروند مثلا اگر کسی که چشم خیلی تیزی داشته باشد به نحوی که خارق العاده باشد و نوع مردم آن دید را نداشته باشند مثل اینکه از صد هزار نفر، یک نفر هم آن دید را ندارد. حال اگر این شخص هلال ماه رمضان را دید آیا کافیست یا کافی نیست؟ ممکن است کسی بگوید «صم للرؤیة و افطر للرؤیة»… به قول مرحوم آقای خوئی و شیخنا الاستاذ ره، اطلاق فرد نادر را هم شامل می شود. حمل مطلق بر فرد نادر قبیح است اما اطلاق فرد نادر را شامل می شود لذا امکان دارد کسی اینجا بفرماید: «بله کافیست». ولکن ما عرض می کنیم که کافی نیست. رویت در صم للرؤیة و افطر للرؤیة اگر چه طریق است و موضوعیت ندارد لذا اگر کسی بگوید که من کور هستم یا اینجا هوای ابری است و ماه دیده نشده… نه رویت طریق است، ولی طریق به چه چیزی؟ مثلا فرض کنید هلال اگر دو متر ارتفاع بگیرد و بالا بیاید قابل مشاهده با چشم غیر مسلح است، اگر چهار متر بالا بیاید قابل رویت با چشم های استثنائی و خارق العاده است، اگر شش متر بالا بیاید قابل رویت برای افراد معمولی است. خب کدام موقع هلال موضوع است؟ رویت طریق به کدام یک است؟ چه بسا ممکن است طریق باشد به آن هلالی که شش متر بالا بیاید، چطور الآن ما می گوییم که چشم مسلح کافی نیست. اتفاقا دیدم از قول برخی این طور نقل کرده اند ـ شاید خود ایشان نیز نوشته باشدـ که ما سابق الایام خیال می کردیم که چشم مسلح کافیست مثل اینکه کسی با دوربین یا تلسکوپ یک زن نا محرم را ببینید، خب این با آن چه فرقی می کند!؟ اما بعد نظرمان برگشت و گفتیم که تارة این رویتی که در موضوع واقع شده در یک حکم شخصی موضوع واقع شده و یک وقت در یک حکم عمومی موضوع واقع شده است. در حکم شخصی مثل دیدن نا محرم،  این گونه است که اگر کسی با تلسکوپ ببیند یا چشم استثنائی داشته باشد، نگاهش حرام است اما رویت ماه یک حکم عام است و نسبت به این حکم عام، باید نوع مردم ببینند. اینکه باید نوع مردم ببینند، خب در آن زمان رویت تلسکوپی نبوده، چشم استثنائی نبوده، اگر هم بوده خیلی خیلی نادر بوده است مثلا یک صد هزارم.

استاد: این حرف غلط است زیرا این حرف نقض میشود به مثل أکل دم. ملاقات با دم یک حکم شخصی است، حال اگر با میکروسکوپ کسی این آب ها را نگاه کند ممکن است ذرات خون  یا غائط آن جا باشد. خب کسی ملتزم می شود خوردن این، حرام است. نمی دانم ایشان از کجا حکم شخصی و حکم عام را در آورده. هم نقضاً تمام نیست و هم حلاً تمام نیست زیرا چه فرقی می کند آن هم حکم شخصی است، صم للرویة وظیفه هر کسی هست مثل دیدن نا محرم. وجوب صوم انحلالی است کما اینکه دیدن نا محرم انحلالی است. اگر مقصود ایشان این است که اول ماه برای افراد فرق می کند، آن برای آن حرام است، خب اینجا هم آن شهری که ماه را ببیند…، خب الآن در این شهر با تلسکوپ دیده می شود پس باید با تلسکوپ کافی باشد. اینها که… فکر نمی کنم… شاید ما متوجه نمی شویم فرض محال که محال نیست. سر آن این است که اگر یک مصداقی باشد که در آن زمان نبوده. «صم للرؤیة و أفطر للرؤیة» خطاب به اشخاص است…، اصلا شما می گویید: «اطلاق» خب اطلاق باید در مقام بیان برای طرف مقابل باشد، الآن اگر یک جایی هندوانه اهوازی اصلا وجود ندارد و دکتر هم در همان محل است و می داند این شخص اصلا دسترسی به هندوانه اهوازی ندارد بعد به مریض بگوید که هنداونه اهوازی نخور. خب این غیر از این است که مریض بیشتر گیج می شود!؟ در آن زمان حضرت می فرمود: «با تلسکوپ» اصلا تلسکوپ را توجه نمی شدند. این جا چه دلیل داریم که نقض غرض است!؟ به همین جهت اگر یک انصراف در نزد مخاطب هست مثل اینکه در این شهر فقط شیر گاو است و هر کس شیر گوسفند را بخواهد بگوید می گوید: «شیر گوسفند». خب اگر به متکلم بگویند که تو باید بگویی شیر گاو، می گوید: «مخاطب من این اشخاص هستند، من در مقام بیان برای این افراد هستم». بله یک نکته ای هست، اگر آن نکته را کسی القاء کند ـ من در کلمات ندیدم، شاید هم باشد من ندیدم ـ … آن نکته این می باشد که اینکه حضرت فرمود: «شما روایات را بنویسید، منتقل کنید، زمانی خواهد آمد که مردم با همین روایات و مکتوبات دینشان را می فهمند». شبیه کلامی که در آیات شریفه ی قرآنی فرموده اند را نسبت به روایات کسی بگوید یعنی بگوید: «مخاطب در واقع زراره ره یا محمد بن مسلم ره یا عربی که از مولانا امام صادق علیه السلام سوال کرده نبوده است. مخاطب أفطر للرؤیة جمیع مکلفین الی یوم القیامة است و امام علیه السلام علم غیب  داشته است که در آینده تلسکوپ می آید» کما اینکه بعضی در احل الله البیع نقض کرده اند که اگر شما می گویید تلسکوپ در آن زمان نبوده و منصرف به افراد آن زمان است خب بیع تلفنی هم در آن زمان نبوده، نکاح تلفنی هم در آن زمان نبوده و مثلا موجب در ایران و قابل در عراق است، آیا اینجا را احل الله البیع شامل نمی شود!؟ خب چه فرقی هست بین این و صم للرؤیة و أفطر للرؤیة!؟ ما سابق الایام تفصیل می دادیم و عرض می کردیم که آیات شریفه ی قرآن و روایاتی که در جواب سوال گفته نشده است و ائمه علیهم السلام مطلق فرموده اند مثل اینکه فرموده باشند «ایها المومنون» یا «ایها المسلمون افطروا للرؤیة و صموا للرؤیة» اینجا ممکن است کسی بگوید که این «افطروا للرؤیة و صموا للرؤیة» اطلاق دارد ولو با تلسکوپ چون در آینده می آید. ما از این حرف نیز بعد عدول کردیم زیرا می دانیم قرآن برای صدر اسلام نیست و مخاطبین آن، کسانی که در صدر اسلام بوده اند نیستند چراکه این معجزه ای هست برای تمام کسانی که بعد می آیند. خود این آیة شریفه «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً» بدین معناست که در آینده هم کسی نمی تواند مثل قرآن بیاورد. این معجزه، معجزه خالده است اما نسبت به روایات ائمه علیهم السلام دلیلی نداریم که مثلا اگر حضرت فرمود: «یا ایها الذین آمنوا افطروا للرؤیة» بگوییم اطلاق دارد. بله ائمه علیهم السلام می دانستند که در آینده تلسکوپ می آید، ائمه علیهم السلام فرموده اند که در آینده احتیاج به این روایت هست اما از کجا معلوم است که وقتی فرموده اند «ایها المسلمون» یا «ایها المومنون» مخاطبشان جمیع ابناء بشر الی یوم القیامة بوده است چون ظاهر این خطاب به همان حاضرین و مشافهین است و اگر بخواهیم توسعه دهیم نیاز به قرینه داریم. قرآن قرینه عامه دارد لذا ما توسعه می دهیم اما در این روایات همچین قرینه ای نداریم. خود این، یک بحثی است و آن مهم می باشد و آن این است که اینکه ظواهر حجت می باشند، ظهور در صدر اسلام برای ما حجت است یا نه، ظهور فعلی حجت است تا اینکه علم داشته باشیم که در صدر اسلام خلاف این می فهمیده اند. این مقدار مسلّم است، فکر نمی کنم کسی بگوید: «ظهور فعلی حجت است ولو اینکه یقین داشته باشیم که ظهور سابق خلاف این بوده است». نشنیدم و بعید می دانم که یک فقیه و یک اصولی که دستی بر آتش اصول داشته باشد این را ملتزم شود. ولکن این اختلاف هست که آیا ظهور در زمان ائمه السلام حجت می باشد یا ظهور فعلی حجت است مادامی که خلاف ظهور سابق نباشد. ممکن است کسی بگوید: این حرف شما چه اثری دارد. اگر شک کنیم ظهور سابق بر خلاف بوده یا نه، کسی هست که بگوید حجت نیست؟ نه زیرا اصالة عدم النقل هست، همان استصحاب قهقرایی. خب این هم اصالة عدم نقل دارد، آن هم اصالة عدم نقل دارد، فرق بین این دو مبنی در چیست؟ مرحوم شیخنا الاستاذ می فرمود: ظهور فعلی حجت است مادامی که ظهور سابق بر خلافش نباشد. بعضی ها می فرمایند: ظهور سابق حجت است، ظهور در زمان صدر شریعت حجت است. اینها بحث ها، بحث های مهم اصولی است که متاسفانه یک عده که می گویند: اصول متورم هست و بحث هایی زیادی دارد… نه تنها متورم نیست و بحث زیادی ندارد بلکه شاید یک نصف جلد کفایه، این اصول بحث کم دارد. مثلا همین بحث که بحث مهم و پر ثمره ای هست در کجا اصول مطرح شده است!؟ در بحث حجیت ظواهر فقط سه بحث را مطرح کرده اند: یکی ظواهر کتاب،  یکی ظواهر برای مَن قُصد افهام و یکی هم ظواهر با ظن به خلاف اما این بحث را کسی طرح نکرده است. اینکه می گویند: «در لا بلای کلمات هست». خب کجاست!؟ الآن اگر یک طلبه ای بخواهد امشب تحقیق کند و در کلمات این بحث را پیدا کند نمی داند کجا را باید بگردد. نه اینکه او نداند، من هم نمی دانم کجا را باید بگردم. این نقص است و از قبیل این، ما خیلی مباحث داریم که باید در اصول طرح شود.

ثمره این بحث به عقل قاصر فاتر ما در اینجا ظاهر می شود که مثلا حضرت فرموده «دندان اگر نجس شد، آب کشیدن نمی خواهد» حال اگر کسی دندان می کارد یا پور می کند یا روکش می کند، آیا اطلاق این را هم شامل می شود یا شامل نمی شود؟ این مبتنی بر همین بحث است زیرا اگر ما گفتیم: «ظهوری که حجت است ظهور فی زمان الشریعة حجت است» و اگر ما گفتیم: «اطلاقات منصرف به افراد آن زمان است و ما نمی دانیم در آن زمان دندان مصنوعی ـ  به این نحو ـ بود یا نه، دندانی که بکارند». ممکن است کسی بگوید: یعنی آن زمان از این ها بوده است! چون یک روایتی در ذهنم هست که دندان یک گوسفند را در دهانش کاشته بود. خب اگر شک کردیم که در آن زمان بوده یا نبوده، با این عرض ما که گفتیم روایات منصرف به افراد آن زمان است، خب ما شک می کنیم که این اطلاق دارد یا ندارد. ظهور در صدر اسلام برای ما محرز نیست اما اگر مبنای مرحوم استاد را قبول کردیم که ظهور فعلی حجت است مادامی که ظهور سابق کشف خلاف نشود، خب ما نمی دانیم در سابق غیر این ظهور بوده یا نه چرا که انصراف را احراز نکردیم و در انصراف شک کردیم. این به عقل قاصر فاتر ما ثمره ی مهمی است، که این ثمره در ما نحن فیه هست یعنی آن مواردی را که شک بکنیم، در آن موارد می توانیم تمسک بکنیم یا نه؟ جای اینها در بحث حجیت ظواهر است. اینجا یک کلمه اشاره بکنم (بعضی ها شاید این مقدار تحمل نداشته باشند که تا بحث حجیت ظهور صبر کنند. ان شاء الله دو سال دیگر به این بحث می رسیم) دلیل حجیت ظواهر سیره عقلاء ست. ما سیره را حجت می دانیم که در زمان امام علیه السلام باشد. خب آقای تبریزی ره شما که می فرمایید: «ظهور فعلی حجت است مگر اینکه کشف خلاف به ظهور سابق شود» خب دلیل این ظهور فعلی چیست؟ سیره عقلاء. خب این سیره که در آن زمان نبوده است. کجا در آن زمان یک وقف نامه ای بوده، یک چیزی بوده، اثر شرعی داشته، به ظهور آن وقت اخذ می کردند، شک داشتند در ظهور آن زمان، مثل همین موارد انصراف… احراز اینها با کرام الکاتبین است، لذا در مثل مساله رویت فرقی نمی کند که رویت نجاست باشد یا غیر آن، اینها با چشم معمولی … «الا ان تری فی منقاره دماً» که در آن موثقه هست. حال اگر کسی با میکروسکوپ به منقار یک پرنده ای نگاه کرد و دید دم هست، آیا باید بگوییم این آب نجس شد؟ نه «الا ان تری» یعنی رویت با همین چشم معمولی. سر آن قضیه نا محرم هم این است که به مناسب حکم و موضوع، به خاطر اینکه خوف فتنه و… داده می شود و الا اگر واقعاً یک کسی با تلسکوپ ببیند ولی به نحو شبه ببیند طوری اصلا هیچ چیزی در ذهنش  خطور نمی کند هیچی هیچی، در اینجا ما ملتزم نمی شویم که این نظر حرام است. فکر نمی کنم که کسی پیدا شود و ملتزم شود که این هم حرام است بله اگر با تلسکوپ خوب می بیند و التذاذ هم … عرضم به حضور شما، مثل دیدن معمولی است دیگر. اگر کسی غیر این بگوید، نمی دانم حکم شخصی و عام و این حرفها که در برخی از کلمات نقل شده، حداقلش این است که هم نقضاً نا تمام است و هم حلاً نا تمام و مطلب همینی بود که عرض کردیم و للکلام تتمة ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین   لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی