اصول جلسه ۶۹۲ المطلق و المقید شنبه ۸ خرداد ۴۰۰

المقصد الخامس في المطلق و المقيّد و المجمل و المبيّن‏ فصل إذا ورد مطلق و مقيد متنافيين‏ (حمل مطلق بر مقید)

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

شنبه 8/3/1400

جلسه 692

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.

***********************************************************

کلام در این بود که مرحوم آخوند فرمود: سر اینکه در متوافقین، حمل مطلق بر مقید می شود این است که ظهور صیغه افعل در وجوب تعیینی از ظهور اطلاق در مطلق اقواست. خب چرا اقواست؟ ظاهراً مرحوم آقای خوئی ـ فکر می کنم ایشان باشد ـ تصور کرده است که اینکه می فرماید: «اقواست» به خاطر این می باشد که ظهور صیغه افعل در وجوب تعیینی به وضع است اما آن به اطلاق است لذا بعد اشکال کرده است. اشکال کرده اند که جناب آقای آخوند ره به نظر شما ظهور صیغه افعل در وجوب تعیینی نیز به اطلاق است. بله اصل ظهور صیغه افعل در وجوب به وضع است ولی در وجوب تعیینی به اطلاق است. خب وقتی هر دو به اطلاق شد دیگر معنی ندارد که یکی از دیگر اظهر باشد.

ما عرض کردیم جناب آقای خوئی ره منافات ندارد که دو ظهوری که هر دو به اطلاق است یکی از دیگر اظهر باشد. این اشکال ندارد. هر دو به اطلاق است ولی احدهما اظهر از دیگری ست کما اینکه نظیرش را مرحوم آقای تبریزی شیخنا الاستاذ در مساله اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء ـ مثل از خفی الاذان فقصر و اذا خفی الجدار فقصر ـ بیان فرمودند. ما در این مساله دو جور می توانیم جمع کنیم یکی جمع واوی و یکی جمع أوئی. جمع واوی یعنی باید هم خفای اذان شود و هم خفای جدران. جمع أوئی یعنی احدهما کافیست. در این مساله نیز مفهوم یکی با منطوق دیگری عام و خاص من وجه بود مع ذلک ایشان می فرمود که آن قضیه شرطیه و جمع أویی اظهر است زیرا قضیه شرطیه دو ظهور دارد، یک ظهور این است که شرط برای جزاء، تمام الموضوع و تمام العلة هست و یک ظهور این است که آن علت منحصره هست. امر دائر بود که ما مفهوم را تخصیص بزنیم یا منطوق را تخصیص بزنیم. با اینکه نسبت ها عام و خاص من وجه بود و نیز هر دو به اطلاق بودند مع ذلک ایشان می فرمود که این اولی و اظهر است بنابر این امکان دارد که هر دو خطاب، مطلق باشند ولکن احدهما اظهر از دیگری باشد.

بعد خود مرحوم آقای خوئی و شیخنا الاستاذ ره این طور بیان فرموده اند که وقتی هر دو به اطلاق هستند ما از اظهر و ظاهر را قبول نداریم ولی احدهما بر دیگری قرینه هست. ظهور این صیغه افعل در مقید، قرینه هست بر ظهور آن مطلق و با وجود قرینه دیگر حجیت برای ذوالقرینه باقی نمی ماند.

لب مطلب را آقای خوئی ره رها کرده و وجه قرینیت را بیان ننموده. من خیال می کنم مرحوم آخوند نیز می فرماید که چون آن اظهر است لذا قرینه می باشد. شما در واقع وجه این قرینیت را بیان نکردید. یک بحث تحلیل این ظهور است و یک بحث این است که حمل مطلق بر مقید می شود. آقای خوئی ره شما ظهور را تحلیل نکردید. این یک بحثی است که ان شاء الله خواهد آمد.

بعد مرحوم آقای آخوند یک ایرادی به خود وارد می کند. ایشان می فرماید: اگر ظهور صیغه افعل در وجوب تعیینی اقوی و اظهر است پس چرا در مستحبات تقیید نمی کنند. اگر یک دلیلی آمد که غسل جمعه مستحب است و یک دلیلی آمد که غسل جمعه باید تا ظهور جمعه انجام شود. خب چرا در این جا حمل مطلق بر مقید نمی کند و بر مراتب فضل حمل می کنند و می فرمایند که این افضل افراد است؟ دو جواب مرحوم آخوند از این اشکال می دهد. جواب اول این است که بما اینکه مستحبات کثیراً ما بر مراتب فضل دلالت می کند. چون معمولا و غالب در باب مستحبات تفاوت افراد در فضل است لذا این غلبه موجب می شود که جمع قرینیت را بر داریم و بر مراتب فضل حمل کنیم. بعد ایشان در ادامه یک «فتامل» دارند.

گفته اند این فتأمل لعل اشاره به این باشد که کثرت خارجی موجب انصراف نمی شود لذا خود مرحوم آخوند در بحث ظهور صیغه افعل در وجوب وقتی اشکال فرمود که استعمال صیغه افعل در مستحب خیلی زیاد است. بعد فرمود: چنانچه مستحبات بیشتر باشد، و استعمال خیلی زیاد باشد لازم می آید که این منصرف شود و باعث بهم خوردن ظهور شود. ایشان در جواب فرمود: چون استعمال با قرینه هست، این طور نمی شود. الآن که تعداد مستحبات در شریعت خیلی بیشتر است پس بگوییم از ظهور صیغه افعل رفع ید کنیم!؟ تازه آنجا کثرت استعمال بود با این حال مرحوم آخوند فرمود که مضر به استعمال نیست و کیف به این جا که غلبه وجود خارجی ست. غلبه وجود خارجی که موجب انصراف نمی شود.

جواب دومی که مرحوم آخوند می دهد این است که لعل در مستحبات که ملتزم می شوند به حمل بر مراتب فضل، از باب اخبار «من بلغ» باشد. وقتی می فرماید: «من بلغه ثواب علی عمل»، خب یک مطلقی آمده و فرموده که غسل جمعه مستحب است و ندارد که باید قبل از ظهر باشد. خب «من بغله ثواب علی عمل و فأتاه برجاء ذلک الثواب» ولی ما در وجوب که اخبار من بلغ نداریم.

به مرحوم آخوند اشکال کرده اند. آقای خوئی ره دو اشکال نموده است. یک اشکال، اشکالی هست که از خود آخوند ره می باشد و در حاشیه مرحوم آقای ایروانی از قول ایشان نقل شده است. آن اشکال این می باشد که اگر شما در مطلق و مقید گفتید که حمل مطلق بر مقید می شود دیگر اخبار من بلغ آن را نمی گیرد زیرا اگر دلیلی بفرماید: «یستحب غسل الجمعة» و دلیل دیگری بفرماید: «یستحب غسل الجمعة قبل زوال الشمس» و شما گفتید که حمل مطلق بر مقید می شود دیگر اخبار «من بلغ» ی نیست زیرا مقصود از یستحب غسل الجمعة یعنی یستحب غسل الجمعة قبل زوال الشمس. اگر یک خطابی ابتداءً این گونه بود که یستحب غسل الجمعة قبل زوال الشمس آیا شما متلزم می شدید که اخبار من بلغ می گوید که بعد از ظهر نیز مستحب است!؟ قطعاً خیر زیرا مثلا امام صادق علیه السلام می فرماید: «من گفته ام قبل از زوال شمس». خب «من بلغه ثواب علی عمل» یعنی باید دلالت و اسناد تمام باشد، ظهور تمام باشد غایة الامر حجیت و صدور آن معلوم نیست، «من بغله ثواب علی عمل و فعمله برجاء ذلک الثواب» لذا اینجا جای اخبار من بلغ نیست.

اشکال دوم این است که آقای خوئی ره فرموده: اخبار من بلغ استحباب درست نمی کند. در اخبار من بلغ چند مبنی است. یک مبنای اخبار من بلغ این می باشد که عمل را به عنوان اولی مستحب می کند یعنی غسل جمعه به عنوان غسل جمعه. یک مبنی این می باشد که عمل را به عنوان ثانوی و به عنوان احتیاط و انقیاد درست می کند. یک مبنی این می باشد که اصلا مفاد اخبار من بلغ استحباب نیست. مفاد اخبار من بلغ فقط همان حجیت خبر ضعیف است، یعنی اگر خبر ضعیفی قائم شد، حجت است. خبر ضعیف در مستحبات به منزله خبر ثقه است. این تعبیری که در اصول معروف هست یعنی «تسامح در ادله سنن» مناسب با همین احتمال است، یعنی در واقع این، شرایط حجیت را الغاء می کند. مرحوم آقای خوئی هیچ یک از این سه مسلک را قبول ندارد. ایشان می فرماید: مفاد اخبار من بلغ فقط تعبد به ثواب است، آتاه الله ولو لم یقل به رسول الله صلی الله علیه و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین (قریب به این مضمون). خب وقتی این گونه شد، کسانی که حمل بر مراتب فضل می کند چنانچه به خاطر اخبار من بلغ  باشد درست نیست زیرا مفاد اخبار من بلغ استحباب نیست بلکه مفاد آنها تعبد به ثواب است، یعنی بود و نبود اخبار من بلغ در یک جهت فرقی نمی کند و آن این است اگر اخبار من بلغ نبود خود انقیاد استحقاق ثواب می آورد. اخبار من بلغ فقط تنها کاری که می کند تعبد به مقدار ثواب است مثلا اگر اخبار من بلغ نبود در «من زار عبد العظیم بری کمن زار الحسین علیه السلام بکربلا» ـ البته سند این روایت صحیح است. حال لو فرض که سند نمی داشت ـ متقضای انقیاد و حکم عقل این بود که ثواب دارد اما اینکه چقدر ثواب دارد در آن وجود ندارد. اخبار من بلغ می فرماید: همان ثوابی را که گفته اند به شما می دهند یعنی همان ثواب زیارت امام حسین علیه السلام. لذا اگر مثلا یک روایتی در مستحبی وارد شده که سند ندارد و مقدار ثواب در روایت بیان نشده و فقط دارد که یستحب کذا ـ مقدار ثواب در روایت نیامده و ذکر نشده ـ، در اینجا اخبار من بلغ کاره ای نیست زیرا اگر اخبار من بلغ باشد یعنی خداوند سبحان به عبد ثواب می دهد و چنانچه نباشد به خاطر انقیاد ثواب می دهند. لذا اینجا بود و نبود اخبار من بلغ علی السواء هست. بله در آن جایی که تعبد به مقدار ثواب است، در آن جاها اخبار من بلغ جا دارد. بنابر این آقای خوئی ره می فرماید: از اخبار من بلغ استحباب بدست نمی آید پس اینکه آمده اند و مستحبات را تقیید نکرده اند و بر مراتب فضل حمل کرده اند به خاطر اخبار من بلغ نیست.

در ما نحن فیه، به چه دلیل خداوند سبحان به کسی که انقیاد نماید ثواب می دهد؟ اگر کسی خیال می کرده که نماز جمعه واجب است و می رفته نماز جمعه را می خوانده، بعد إن کَشَف که نماز جمعه هیچ وجوبی نداشته بلکه غیر مشروع نیز بوده و نماز ظهر واجب بوده است. در اینجا به چه دلیل این، مستحق ثواب است؟ اگر بگویید: عقل. عقل که نمی گوید مستحق ثواب است. عقل در وجوب و اطاعت، حکم به ثواب نمی کند فضلاً از اینکه در انقیاد حکم به ثواب کند.

اگر بگویید: احتیاط شرعا و عقلا مستحب است کما اینکه آخوند فرموده که لا شبهة فی حسن الاحتیاط عقلا و شرعاً، خب شما برای چی دعوا دارید؟ لا شبهة فی حسن الاحتیاط عقلاً، عقلاً بله به خاطر اینکه ملاک را درک می کنید، اما شرعا به خاطر این است که «من‏ ترك‏ ما اشتبه عليه من الإثم فهو لما استبان له اترك‏» کسی که در مشکوکات احتیاط می کند و آنها را ترک می کند، در حرام های یقینی بیشتر عادت می کند که ترک نماید لذا خودش ملاک دارد. احتیاط تمرین اطاعت است. وقتی کسی احتیاط کرد در آنجا هایی که یقین دارد حکم الهی این است بیشتر مقید می شود.

می گوییم: اولا: از این روایت حسن احتیاط بدست می آید ولکن بحث ما، بحث انقیاد است. انقیاد این است که عبد خیال می کند نماز جمعه واجب است، قطع دارد که نماز جمعه واجب است و می رود نماز جمعه را می خواند، بعد إن کشف که نماز جمعه اصلا مشروع نبوده، در ما نحن فیه معنی ندارد که بگوییم: «فهو لما استبان له اترک» زیرا این «من ترک ما اشتبه علیه من الإثم فهو لما استبان له اترک» یعنی احتمال می دهد و حجت دارد که این را ترک کند یا مرتکب شود ولکن احتیاط می کند که واقع را از دست ندهد. بله بعضی از موارد انقیاد داخل احتیاط هست ولی انقیاد با احتیاط عام و خاص من وجه می باشد. ربما یک موردی که انقیاد هست ولی احتیاطِ ما اشتبه له من الإثم نیست، و یک مواردی هست که احتیاط هست ولی انقیاد نیست مثل آن جایی که عبد احتیاط می کند و احتیاطش نیز مطابق واقع است، این انقیاد اصطلاحی نیست. به همین جهت برای ما واضح نشده این فرمایشی که … البته سر اینکه این فرمایش را به آقای خوئی نسبت به می دهیم این است که این جمله «اگر اخبار من بلغ نباشد، عقل حکم به ثواب می کند» را مرحوم استاد می فرمود ولی 99.5 در صد این کلام آقای خوئی ره بوده، ولی الآن من مستظهر نیستم که یک جایی آقای خوئی در کلماتش این عبارت را فرموده باشد. بله اینکه اخبار من بلغ فقط تعبد به ثواب است را ایشان در همین جا که اشکال کرده دارد ولی اینکه بود و نبود اخبار من بلغ در مواردی که مقدار ثواب ذکر نشده و فقط اصل ثواب است، علی السواء می باشد واضح نیست. حال مهم نیست، مهم این است که مفاد اخبار من بلغ همین تعبد به ثواب است. لا یقال: تعبد به ثواب دلالت التزامی دارد بر استحباب چرا که بیان احکام یک وقت هست به مدلول مطابقی است مثل اینکه بفرماید : «نماز شب مستحب است» و یک وقت بیان احکام به ثواب و عقاب است مثل اینکه بفرماید: «کسی که نماز شب بخواند خداوند سبحان او را دوست دارد و این مقدار ثواب دارد». خود بیان اعطاء ثواب و عقاب دال بر استحباب یا دال بر وجوب است در آنجایی که عقاب باشد. لانا نقول: این درست است ولی این در جایی می باشد که اعطاء ثواب فی حد نفسه به عنوان اولی باشد زیرا اگر بفرماید: «من به کسی که غسل جمعه نماید این مقدار ثواب می دهم»  چنانچه این غسل جمعه مطلوب شارع نباشد، ملاک نداشته باشد، مستحب نباشد خب  به چه دلیل ثواب داشته باشد، ولی در اخبار من بلغ ثواب به عنوان ثانوی است یعنی خود انقیاد ثواب دارد. خب آیا انقیاد عقلا ثواب دارد؟ می گویند: بله. لذا عرض کردیم لازمه فرمایش آقای خوئی ره ـ همان طور که بیان کردم 99.5 درصد حضرت استاد ره از آقای خوئی ره نقل فرموده، این نیم درصدی که شبهه دارم شاید رفع شودـ این است که در مقام اگر شما قبول نکنید که عقل حاکم به اعطاء اجر و ثواب و حسن احتیاط است، حتی انقیاد است، حتی در جایی که یقیناً مخالف واقع است، در واقع وزان این اخبار من بلغ می شود وزان آن روایتی که می فرماید: «من سرح لحیته فله کذا». خب چه فرق می کند با آن!؟ فقط فرقش این است که آنجا عمل را به عنوان اولی مستحب می کند ،اینجا نهایتاً به عنوان ثانوی ـ عنوان انقیاد و من بلغ ثواب علی عمله ـ مستحب می کند. اگر ما در این استحقاق ثواب برای انقیاد مناقشه کردیم و لقائل أن یستشکل، این فرمایشی که آقای خوئی ره در اخبار من بلغ فرموده، اشتباه می شود و درست نمی شود. حال آیا حق با مرام و مسلک آقای خوئی ره است یا نه، باید در جای خودش بررسی شود. البته امهات بحث را عرض کردم و فکر نمی کنم که نکته ای باقی مانده باشد، مگر اینکه روایاتی پیدا شود. این روایات هم پیدا شود فایده ندارد، حتی اگر روایاتی پیدا شود که انقیاد ثواب دارد باز این همان استحباب می شود. لذا من جازم هستم که این فرمایش آقای خوئی ره در اخبار من بلغ نا تمام است و در ذهنم این است که در دوره سابقه در بحث اخبار من بلغ، همین مسلک آقای خوئی ره را اختیار کردیم ولی الآن عرض ما این است که از اخبار من بلغ استحباب عمل استفاده می شود منتهی به عنوان ثانوی یعنی به عنوان من بلغه ثواب علی عمل.

خب تا به اینجا معلوم نشده که چرا بین مستحبات و واجب فرق هست. ما باید در دو مقام تکلم کنیم. مقام اول این است که در متوافقین به چه دلیل حمل مطلق بر مقید می شود؟ مقام ثانی این است که در متوافقین اگر حمل مطلق بر مقید می شود چرا بین وجوب و استحباب فرق می گذاریم.

اما مقام اول: مرحوم آقای خوئی ره فرموده: تارة ما از خارج وحدت تکلیف را احراز می کنیم و أخری یقین از خارج نداریم بلکه می خواهیم ببینیم که مقتضی خود خطاب چیست؟ مراجعه بفرمایید و للکلام تتمة ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین   لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی