بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۹۷/۷/۲۳ (جلسه ۳۶۹)
کلام در این بود که آخوند فرمود یکی از راههایی که برای تصحیح عبادت مزاحم ارائه دادند ترتب است که این عبادت مزاحم با یک واجب مضیقی امر ترتبی دارد شارع امر می کند ازل النجاسه عن المسجد، اگر میخوای ازاله نکنی، عصیان کنی، نماز بخوان. این را آخوند فرمود حقیقتش طلب الضدین است ، خب طلب الضدین عقلا محال است.
کسی نگه این طلب الضدین به سوء اختیار مکلف درست شده،مکلف اگر اهم را می آورد، خب مهم موضوعش منتفی بود، وقتی به سوء اختیار مکلف این درست شده لذا روی این جهت اشکال ندارد، ا لامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار، می خواست این کار را نکند.
آخوند فرمود به سوء اختیار، مجوز طلب المحال نمی شود و گرنه اگر ا ین طور باشد خب شارع می فرماید اگر از خانه به اختیار خودت خارج شدی باید در روز عرفه هم حج به جا بیاری هم به زیارت امام حسین (ع) بری. می شه؟ نه. چه فرق است بین این دو تا؟
این فرمایش آخوند. خب محقق نایینی ا ز کسانی است که به قول محقق صدر میگه درست است که بعض کلمات محقق نایینی در اینجا اشکال داشته باشد ولی محقق نایینی از کسانی است که در این بحث ترتب خیلی از اشکالات را دفع کرده یعنی اگر ترتب در عصر حاضر مثلا چهار تا رکن داشته باشد، قایلین شو و اونایی که درست کردند یکی اش محقق نایینی است.
محقق نایینی برای ا ثبات مدعای خودش پنج تا مقدمه چیده که اگر این پنج تا تمام بشود، می فرماید دیگر التزام به ترتب کالنار علی المنار و کالشمس فی وسط النهار است .
مقدمه اولا در این مقدمه محقق نایینی دو تا امر را بیان می کند:
امر اول: این است که ایشان می فرماید : دو تا تکلیف ، یا عرضی ند یا طولی اند. عرضی مثل اینکه نماز بخوان، روزه بگیر، ربطی به هم ندارد، و دو تا تکلیف است. دو تا خطاب است .
طولی مثل اینکه نماز بخوان، اگر نماز نخواندی، یا عصیان کردی، روزه بگیر. اگر بخواد طلب الضدین بشود باید دو تا تکلیف در عرض هم باشد در طول هم نباشد مثل همین که بگه دیوار را سفید کن ، و دیوار را سیاه کن ،اگر دو تا تکلیف در عرض هم دیوار را سفید کن و دیوار را سیاه کن که این دو تکلیف هیچ کدام در طول دیگری نیست خب این عقلا محال است.
و لو این که شارع این را معلق بر امر اختیاری جعل کند مثل اینکه بگه اگر ساعت شش در خانه نقاشی کنی باید دیوار را سیاه کنی و دیوار را سفید کنی. میگه خب من نمی توانم. میگه خب ساعت شش نیا، هشت بیا.
طلب الضدین ، در عرض هم طلب المحال است، و لو اینکه عبد بتواند از این طلب المحال فرار کند ، موضوعش را به هم بزند، عصیان کند، مثل اینکه ساعت شش نیاد ساختمان را نقاشی کند.
شاهد اینکه اگر دو تا تکلیف در طول هم باشد، مثل اینکه میگه ازل النجاسه عن المسجد، ان عصیت الازاله فصلّ صلاه الایات . نماز آیات بخوان. شاهد اینکه این دو تکلیف طلب ا لضدین نیست، اگر بر فرض محال، فرض محال که محال نیست، اگر ا ین عبد بتواند هم ازاله کند و هم نماز آیات بخواند هم زمان ،این چه می دانم از ا فرادی است که با نگاهش از زمین آب می جوشد میاد بالا ،بعد یک نفر از زمین میاد بالا ، تطهیر می کند مسجد را، با نگاهش این کار را می کند. ولی در عین حال دو تا مطلوب را نیاورده.
چرا؟ میگه اگه شما ازاله کردی، دیگه نماز آیات وجوب ندارد ،و مطلوب من نیست، میگه قدرت دارم؟ میگه باشد. دو تا تکلیف طولی هردو مطلوبیت ندارد حتی لو فرض که مکلف قدرت بر اتیان هر دو داشته باشد خب فرض محال .
روی این جهت می فرماید اگر مولا بیاد دو تا امر طولی بکند، و لو مقدور هم هست ،میگه برو تو مسجد ،اگر تو مسجد نرفتی قرآن بخوان. دخول در مسجد و قرائت قرآن ضدین نیستند و می تواند برود، ولی در عین حال اگر دو تا امر این طوری باشد : برو داخل مسجد ، اگر نرفتی داخل مسجد ، عصیان کردی، قرآن بخوان، این اگر بره داخل مسجد قرآن بخواند باز قرآن خواندش ماموربه نیست. به خلاف آنجایی که در عرض هم باشد . اگر بفرماید اگر از خانه خارج شدی به اختیار خودت، هم باید حج به جا بیاری هم باید دعای عرفه را در زیر قبه مطهر سید الشهدا(ع) بخوانی، این بر فرض محال اگر بتواند در روز عرفه هم حج را به جا بیاره هم زیارت امام حسین (ع) برود، هر دو تا مطلوب ا ست . پس دو تا امر عرضی این ها تضاد و تنافی دارند، طلب الضدین است و لو اینکه عبد می توان کاری کند که عصیان نکند ، نمی رفت بیرون از خانه .
ولی تو تا امر طولی بر فرض محال اگر عبد قدرت داشته باشد هر دو تا را عصیان کند باز مطلوب مولا نیست.
این فرمایش محقق نایینی در امر اول در مقدمه اولا.
امر دوم در مقدمه اولا: این کلمه است: محقق نایینی می فرماید: شرط بعد ازتحققش در خارج، از شرطیت خارج نمی شود. قضیه شرطیه بعد از تحقق شرط باز قضیه شرطیه است قضیه مطلقه نمی شود.
موضوع در خارج اگر محقق شد در ظرف وجود موضوع د ر حا ل وجود موضوع باز موضوع، موضوع است و از موضوعیت منصرف نمی شود.
این امر را برای چه دارد بیان می کند؟ بعضی توهم کردند که وقتی می فرماید اذا زالت الشمس فصلّ وقتی زوال شمس شد دیگه قضیه ، شرطیه نیست. جعل ، مطلق می شود یعنی یا ایها لذین امنوا اقیموا الصلاه، اگر مولا امر کرد، گفت اگر عصیان کردی اهم را ،مهم فعلی است . این دیگه بعد از آنی که عصیان، شرط متاخر موضوع شد این قضیه شرطیه دیگر قضیه شرطیه نخواهد بود .
قضیه مطلقه است. وقتی مطلقه شد شارع فرموده صلّ، و باز شارع فرموده ازل. با هم جور در نمیاد. ولی محقق نایینی می فرماید قضیه شرطیه قبل از تحقق شرط، بعد از تحقق شرط باز مشروطه است . یعنی حکم دائر مدار شرط است .
الان امر به مهم این است که ای مکلف! اذا عصیت ازاله را فصلّ صلاه الایات یا ان اردت عصیان ازاله را، عدم ازاله را ، فصلّ صلاه الایات . میگه من میخوام عصیان کنم، بر فرض تحقق عصیان، باز این لسان امر به مهم اگری است: اگر عصیان کردی. میگه من میخوام عصیان کنم. باز میگه اگر عصیان کنی. هیچ وقت قضیه شرطیه از شرطیه بودن منصرف نمی شود .
الخمر حرام میگه خمر در خارج محقق شد. باز نمی گه ا ین حرام است. میگه الخمر حرامٌ. میگه این خمر است ، میگه باز الخمر حرامٌ . حرمت هیچ وقت از روی خمر برداشته نمی شود.
بعد محقق نایینی می فرماید قضایای حقیقیه ، هر قضیه حقیقیه حملیه بر میگردد به قضیه شرطیه. هر قضیه شرطیه بر میگرددبه قضیه حملیه.
الان می فرماید الخمر حرامٌ ،این که قضیه شرطیه نیست؟ می فرماید اتفاقا لبّش قضیه شرطیه است. یعنی ان وجد فی الخارج مایعٌ (َِشیء) و صدق علیه الخمر فهو حرامٌ میگه این در خارج موجود شده خمر است؟ باز لسان دلیل این است که اگر خمر است ، حرام است .
کما اینکه قضیه شرطیه هم بر میگردد به قضیه حملیه. وقتی می فرماید لله علی الناس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلا، یعنی یجب الحج علی المستطیع. میگه این شخص الان در خارج مستطیع است ، مستطیع محقق شده ، باز نمیگه حج بر… واجب است . میگه حج بر مستطیع واجب است.
موضوع هیچ وقت از موضوعیت منصرف نمی شود یعنی مثلا الان بنده ظهر که بشود نماز بر من واجب است عمامه هم که از سرم بردارم ، باز نماز واجب است بذارم سرم باز نماز واجب است. میگن عمامه در موضوع دخالتی ندارد. ولی چیزی که موضوع است یعنی حکم، دائر مدار آن است . مترتب بر او شده همان وقتی که موضوع در خارج محقق شده باز حکم دائر مدار موضوع است، مترتب بر موضوع است. هیچ وقت، وقتی موضوع در خارج محقق شد، دیگه مثل خمر ، مثل عمامه نمی شود که بگیم خمر دیگه کاره ای نیست مثل عمامه است باشد یا نباشد ، کالحجر فی جنب الانسان است نه، موضوع همیشه موضوع است. شرط همیشه شرط است خب وقتی ا ین طور شد میگه اگر عصیان کردی ازاله را نماز آیات بخوان میگه عصیان محقق میشود؟ باز میگه اگر عصیان کردی، نماز آیات بخوان. میگه چرا ولی نمی کنی عصیان محقق می شه؟باز میگه و لومحقق می شود ولی ا گر عصیان کردی نماز آیات بخوان.
پس قضیه شرطیه هیچ وقت تبدیل به قضیه مطلقه نمی شود هیچ وقت حکم از شرط برداشته نمی شود. شرط از شرطیت منسلخ نمی شود. هیچ وقت موضوع از موضوعیت منسلخ نمی شود . حکم همیشه دائرمدار موضوع است .
خب اقای نایینی! این چیه بعضی توهم کردند که حکم دائر مدار موضوع است قبل از تحقق شرط. بعد از تحقق شرط ، از شرطیت منسلخ می شود. این از کجا در آمده؟
محقق نایینی می فرماید اون سوراخی که این حرف ازش درآمده ا ین است :
تاره احکام و جعل به نحو قضیه خارجیه است
یک وقت هست جعل به نحو قضیه حقیقیه است
جعل به نحو خارجیه باشد یعنی حکم مستقیم میرود روی موضوع خارجی.مثل اینکه آقا نشسته ، بعد احراز کرد که ظهر شده به خادمش میگه سجاده را پهن کن به مکبر هم میگه اذان بگو. این سجاد ه را پهن کن! تکلیف مستقیم رفته روی این خارج.
سجاده را پهن کن شرطش ظهر است؟میگه بله، ولی این شرط در لحاظ مولا و داعی بر جعل مولا اثر دارد . مولا الان احراز کرد ظهر است گفت نماز بخوان، همین قدر احراز کرد که ظهر است دیگه ظهر از شرطیت افتاد در جعل. جعل ندارد که اگر ظهر است سجاده را پهن کن، میگه سجاده را پهن کن!
در قضایای خارجیه حکم مستقیم می رود روی موضوع خارجی، و شرط از قبیل داعی بر جعل است در نزد مولا.
الان احساس می کند که ممکنه خطر باشد میگه درب را ببند این درب و ببندید وقتی که او احساس کرد خطر را در خارج، دیگه خطر شرطیت ندارد. جعل ، مطلق است.
پس قضیه خارجیه یعنی حکم مستقیم می رود روی موضوع خارجی ، و هیچ دائر مدارچیزی نیست.
لذا می گه درب و ببند. عمامه ش و بردارد یا بذاره اینها کاره ای نیست و لو این که وقتی به او گفته درب و ببند از این جهت بوده که این عمامه نذاشته نمی خواسته به اهل علم توهین بشه اگر می دونست عمامه می ذاره نمی گفت به او. شروط اینها در قضایای خارجیه داعی در جعل است و هیچ دخالتی در جعل ندارند.
لذا مولا لحاظ کند و احراز کند تمام است.
ولی در قضیایای حقیقیه مولا اصلا کاری به خارج ندارد ممکنه به نظر مولا موضوع در خارج محقق بشود ولی او حکمش دائر مدار موضوع است . میگه اگر خمر است نخور. مولا خودش می داندخمر است باز میگه اگر خمر است نخور.قضیه حقیقیه یعنی حکم را مولا جعل می کند روی موضوع مفروض الوجود، فرض می کند خمری را در خارج و آن خمری که فرد در خارج است را حرام می کند.
در قضایای حقیقیه همیشه حکم دائر مدار موضوع است ، حکم دائر مدار شرط است، چه شرط در خارج محقق شود چه درخارج محقق نشود علی ای حال حکم از شرط برداشته نمی شود.
اینایی که خیال کردند بعد از تحقق شرط ، شرط از شرطیت خارج می شود، بعد از تحقق موضوع، موضوع منصرف می شود از موضوعیت، ایناخیال کردند که احکام به نحو قضایای خارجیه جعل می شود،چون این ها خیال اینچنینی کردند محقق نایینی می فرماید اینها ره افسانه زدند.با اینکه اینا بی خبراند و احکام به نحو قضیه حقیقیه است. و کاری با وجود خارجی ندارد.
این خلط بین قضیه حقیقیه و قضیه خارجیه محقق نایینی می فرماید چند مورد این اشکال را به وجود آورده:
یکی اینکه آخوند در شرط متاخر فرموده موضوع ، شرط لحاظ شرط است، علم به تحقق شرط است نه موضوع خارجی. محقق نایینی می فرماید : آخوند فکر کرده احکام به نحو قضیه خارجیه ا ست. وقتی به نحو قضیه حقیقیه است اصلا به لحاظ و علم و اینها کار ندارد. این یک مورد.
مورد دوم که اشتباه شده ، توهم کردند بعد از آنی که امر به اهم عصیان شد ، امر به مهم مطلق می شود. و حال آنکه امر به مهم که مشروط به عصیان است هیچ وقت از عصیان منفک نمی شود.
یک وقت هست مولا به عبدش می گه برو نان بخر، بعد میگه برو ماشین و بیار ،نان و ببر فلان آنجا. میگه اقا یک وقت میگی برو نان بگیر، ماشین و بیار… میگه بله. میگه خب نمی شود؟؟ میگه من می دانم این عبد نا نجیب میخواد عصیان کند نان نمی خواد بخرد، من احراز کردم که این نمی خواد نان بخرد، امرش کردم که ماشین و بیار. خب اینجا از اول امر دومی مشروط نبوده و لو اگر شرط نبود مولا امر دومی را نکرد. امر دومی داعی ش بر این شخص اتیان بوده، داعی بر جعل ، عصیان باشد ، حکم دائر مدار عصیان جعل بشود یک مطلب است. اینایی که توهم کردند که قائل به ترتب می خواد بگه قضیه شرطیه امر به مهم که معلق بر شرط است بعد از تحقق شرطش این در خارج مطلق می شود لذا امر به ضدین می شود و محال است میگه اینها نفهمیدند مقصود قائل به ترتب را ، اینا فکر کردند شرط در قضایای شرطیه بعد از تحققش از شرطیت منسلخ می شود، و حال آنکه شرط ، از شرطیت منسلخ نمی شود. این مورد دوم که خلط شده.
مورد سوم هم که خلط می شود این است که مثلا گفتند البیع نافذٌ ، خب گفتن وقتی بیع در خارج محقق شد دیگه این نافذ است، پس این البیع نافذٌ چیه؟ دیگه عقد البیع از موضوعیت می افتد؟ می فرماید این هم باز اشتباهشان از اینجا ناشی شده که فکر کردند اینی که میگن سبب ملکیت است ،ا ین از امور تکوینی است. الان آتش که بیاد در و پنچره را می سوزاند. یک کسی بگه آتش وقتی که آمد، در و پنجره سوخت، آتش بازم موضوع است. … میگه دیگه سوخت.. علت تکوینی بعداز آنی که محقق شد دیگه علیت معنا ندارد، معلول میاد دیگه. حالا کسی بگه … بعد از تحقق فایده ندارد. می فرماید اینا فکر کردند البیع مملّکٌ ، احلّ الله البیع، البیع سببٌ للملکیة فکر کردند اینا که وقتی معامله بیع می شود یک دفعه دیدند درب رحمت باز می شود. میگه چه جوری؟ میگه درب یک مقداری خودش را انداخت. مگر می شود؟ میگه معامله و بیعی داخل آن شد ، این بیع فشار آورد، درب یک خورده افتاد. اگر نمی افتاد، درب ملک شما نمی شد. اینکه الان دیدی ملک شما شد این وقتی گفتم درب را فروختم نترس ، از دوش من بیاد پایین بیاد رو دوش شما ، ناراحت نشو، باز میاد جای خودش ناراحت نباش!!
این که نیست.
این سبب جعلی و اعتباری است، یعنی شارع ملکیت را برده روی عقد البیع. خب این عقد البیع که از موضوعیت منصرف نمی شود. همیشه موضوع است. موضوع یعنی همیشه حکم دائر مدار این بیع است .
اینا مواردی ا ست که توهم شده ، خلط شده بین قضایای حقیقیه وخارجیه و بین داعی بر جعل و جعل. در مانحن فیه هم که باب ترتب است، همین اشتباه شده.
این مقدمه ا ولا. پس خلاصه مقدمه اولا دو تا امر شد:
یک امر این است که اگر دو تا امر طولی باشد هیچ وقت طلب ا لضدین نمی شود چون شاهد طلب الضدین است که لو فرض ، بر فرض محال اگر عبد قدرت داشته باشد هر دو را در خارج بیاره، باز هر دو مصداق مطلوب مولا نیست ، ماموربه نیست.
امر دومش هم این بودکه قضایای شرطیه بعد و قبل از تحقق شرط ، از اشتراط خارج نمی شود،موضوع بعد از تحقق موضوع درخارج از موضوعیت منسلخ نمی شود، حکم همیشه دائر مدار موضوعش است. اگر موضوع از بین رفت، حکم هم از بین می رود. این مقدمه اولا.
مقدمه ثانیه ای که محقق نایینی می چیند می فرماید: در مقدمه ثانیه، قضایای حقیقیه امر به ترتب، هیچ قضیه ای متکفل اینکه …
الان وقتی که میگیم یک خطاب داریم ازل النجاسه عن المسجد، یک خطاب داریم صلّ صلاه الایات ، یک کسی وارد مسجد شد، هم زلزله آمد، هم مسجد نجس شد، معذرت می خوام امر ثانی _مقدمه ثانی_ را محقق نایینی برا چی منعقد کرده؟ رسالت مقدمه ثانیه چیه؟ این است که آیا منشأ تزاحم و منشأ تضاد، اطلاق خطابین است یا اصل خطاب هاست؟ ازل با صلات آیات برای کسی که در یک زمان، هر دو موضوعش محقق شده آیا اطلاق ازاله با اطلاق نماز آیات با هم تزاحم کرده یا نه، اصل ازاله و نماز آیات با هم دیگه تزاحم کردند. خب این حرف را برا چی زدی؟ می فرماید : ها، اگر گفتی منشأ تزاحم، اطلاق است ، موقع تزاحم باید رفع ید کنیم از اطلاق، به اندازه ای که این تزاحم مرتفع می شود حق داریم ما از خطاب رفع ید کنیم.
الان کسی بگه شما چرا نماز ظهر وعصر نمی خوانی ؟ میگه بیهوش بودم. میگه مگه تو نبودی رانندگی میکردی؟ میگه بله. میگه دیشب ساعت 12 شب تو آی سی یوبودم؟میگه دیوانه دیشب چه ربطی به نماز ظهر و عصر دارد. او مزاحم نماز صبحت بوده. نماز صبح عجز داشتی . برداشته شد. نماز ظهر و عصر که عجز نداری. اگر منشأ تزاحم این اطلاق خطابین شد به مقداری که عجز مکلف برداشته می شود به مقداری که طلب الضدین برداشته می شود ما حق داریم رفع ید کنیم ، الضرورات تتقدر بقدرها. خب شارع فرموده ازل النجاسه، شارع هم فرموده صلّ صلاه الایات، این رفت وارد مسجد شد، گفت نماز آیات باید چه جوری بخوانم؟ گفت احتیاطش این است که اگر بخوای سوره توحید را بخوانی پنج تا حمد وپنج تا سوره توحید بخوانی، در رکعت اول و دوم.
ده تا حمد و سوره می شود.میگه حالا پاشو ازاله کن! میگه نمی توانم هم ا زاله کنم هم نماز آیات بخوانم . ازل میگه ببین ! من اگه به تو بگم ازاله کن، هم در وقتی که نماز آیات می خوانی و هم در وقتی که تارک هستی حق باشماست .ولی من از اطلاقم عدول کردم ، گفتم در صورتی که نماز آیات نمی خوانی ازاله کن. این چه اشکال دارد؟
پس باید ببینیم منشأ تزاحم اطلاق خطابین است یا اصل خطابین. اگر کسی گفت منشأ تزاحم، اصل خطابین است یعنی بایستی هم ازل ساقط بشود هم نماز آیات ساقط شود، یا اگر یکی اهم است آن مهم باید مطلقا ساقط شود، اما اگر کسی گفت نه، منشأ این تزاحم اطلاق خطابین است، اطلاق هر کدام قید می خورد، به صرف ترک دیگری. و للکلام تتمة ان شاءالله فردا.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.