اصول جلسه ۵۶۳ العام و الخاص سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۹۹

المقصد الرابع في العامّ و الخاص‏، الالفاظ الدالة علی العموم

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

بسم الله الرحمن الرحیم

سه شنبه 25/6/99

جلسه 563

کلام در این بود که آیا ادات عموم مثل «کل» احتیاج به مقدمات حکمت دارد یا اینکه خود «کل» بر عموم دلالت می کند و احتیاج به مقدمات حکمت ندارد. بیان شد جماعتی مثل آخوند ره فرموده اند «کل» بر جمیع ما یراد من المدخول دلالت می کند و بر جمیع ما ینطبق علیه المدخول دلالت نمی کند. پس باید اول ثابت شود که مدخول ماهیت مطلقه مرسله است تا بعد «کل» بر جمیع افرادش دلالت کند. نکره در سیاق نفی و نهی نیز اینگونه است، فقط فرق بین نکره در سیاق نفی و نهی با کل در این است که بعد از آنکه ثابت شد مدخول ماهیت مطلقه مرسله است خود «کل» بر جمیع افراد مدخول دلالت می کند اما نکره در سیاق نفی و نهی، بعداز آنکه مقدمات حکمت جاری شد و ثابت شد که مدخول، ماهیت مطلقه مرسله است عقل دلالت می کند جمیع افراد مدخول مراد است چرا که الطبیعة لا تنعدم الا بانعدام جمیع افرادها. مرحوم آقای خوئی فرمود:  خود «کل» دلالت می کند که مدخول قید ندارد و در واقع بیان عدم قید است نه عدم بیان قید. در اطلاق وقتی مولا در مقام بیان باشد و قیدی نیاورد، عدم بیان قید بر عدم القید دلالت می کند اما در «کل» خود «کل» بیان عدم قید است. بعد ایشان می فرمایند: اگر مقدمات حکمت باشد دیگر «کل» لغو می شود زیرا عموم استغراقی از مقدمات حکمت استفاده می شود و دیگر احتیاجی به «کل» نیست.

روز یکشنبه کلام آقای ایروانی ره را نقل کردیم. ولکن بیان کردیم که حق در مقام با مطلبی است که مرحوم آقای آخوند فرمود. مقصود ایشان از جمیع ما یراد من المدخول، «جمیع ما یراد من المدخول استعمالاً» است نه اینکه «جمیع ما یراد من المدخول جداً» مراد باشد. مراد استعمالی باید ماهیت مطلقه مرسله باشد نه مراد جدی.

مقصود آخوند ره از «ما یصلح أن ینطبق علیه المدخول»  ما یصلح أن ینطبق علیه المدخول وضعاً است یعنی خود آن، دلالت کند که قید ندارد.

استاد: این فرمایش آخوند ره درست است زیرا عرض کردیم اگر زمانی که مولا می فرماید «اکرم کل عالم» کسی دهان او را ببند و نگذارد دیگر حرف بزند آیا در اینجا ملتزم می شوید مراد استعمالی مولا عام است؟ قطعا ملتزم نمی شوید چرا که شاید او می خواسته قیدی را بیاورد. این را خود مرحوم آقای خوئی متوجه است و از آن جواب می دهد. در حاشیه اجود هست : «و اما ما يقال‏ من‏ ان إمكان تقييد مدخول الأداة كما في قولنا كل رجل عالم أمارة على وجود الحاجة إلى إجراء مقدمات الحكمة في مدخول الأداة» اما ما یقال درست نیست چرا که «کل» بالدلالة الوضعیة بر سعه مدخول و لحاظ مدخول به نحو لا بشرط قسمی دلالت می کند، حال فرقی نمی کند که مدخول جنس باشد مثل اکرم کل رجلٍ، یا مدخول نوع باشد مثل اکرم کل رجلٍ عالمٍ و یا صنف باشد مثل اکرم کل عالمٍ هاشمي، بلکه سعه بالاضافة الی المدخول لحاظ می شود. بعد ایشان یک جمله دارند که «و لو لا ما ذكرناه لما أمكن التصريح بالعموم في مورد ما أصلا‏ً» یعنی اگر بگوییم «کل» دلالت وضعی ندارد بدین معناست که هیچ جا نمی توان تصریح به عموم کرد و حال آنکه این، واضح البطلان است و قطعا می توان تصریح به عموم نمود.

استاد: عرض ما این است که جناب آقای خوئی ره، اینکه که «کل» بر جمیع افراد مدخول بالدلالة الوضعیة دلالت می کند درست است و مورد قبول می باشد اما اینکه مدخول من قید ندارد را آیا «کل» دلالت می کند یا ـ به فرمایش مرحوم حاج شیخ اصفهانی ـ به سیره عقلاء و ظهور و مقدمات حکمت است؟ اینکه مدخول قید ندارد به چه چیزیست، به «کل» است؟ از کجا این را می فرمایید؟  اما شاهدی که بیان کردید، فرمودید: اگر نگوییم «کل» دلالت وضعی بر عموم دارد بدین معناست که هیچ جا نتوان تصریح کرد، خب چرا نتوان تصریح کرد، گفتیم که«کل» دلالت وضعی دارد. اصلا مقدمات حکمت کاری ندارد که آیا این، عام استغراقی است یا صرف الوجود است بلکه مقدمات حکمت همین مقدار بیان می کند که مدخول من قید ندارد. جناب آقای خوئی ره چه قرینه ای در کلام ذکر نموده اید که بوسیله دلالت لفظ «کل» ثابت می شود مدخول قید ندارد، این فقط در کلام شما ادعاء شده است و این خلاف ارتکاز است.

اما آیا غیر از این مقدمه که اگر مراد مولا مقید بود، قید را ذکر می کرد، یک مقدمه دیگر ـ و آن این است که مولا در مقام بیان است ـ  می خواهد یا مقدمه دیگر نمی خواهد؟ یمکن ان یقال: نه، مقدمه دیگر نمی خواهد کما اینکه ما در دوره سابق عرض کردیم که فقط همین مقدمه ـ مولا قیدی ذکر نکرده ـ را احتیاج دارد (گفتیم کلام دوره سابق ما تقریبا همان فرمایش مرحوم حاج شیخ اصفهانی است، منتهی ایشان فرموده این به سیره عقلاء و ظهور خطاب است، البته این مهم نیست). خب آیا احتیاج داریم که بگوییم اصل این است که مولا در مقام بیان است؟ در دوره سابق عرض کردیم که احتیاج نیست زیرا مولا می تواند بگوید من هندوانه می خواهم اما خصوصیات آن را بعداً ذکر می کنم اما نمی تواند بگوید همه همسایه ها را دعوت کن اما کدام یک از همسایه ها را بعداً ذکر می کنم، اما الآن از این حرف برگشتیم و عرض کردیم مولا می تواند بگوید همه همسایه ها را دعوت کن، بعد عبد سوال می کند همه همسایه های سمت راستی،  همه همسایه های سمت چپی و…؟ مولا در جواب می گوید: خصوصیاتش را بعداً بیان می کنم و الآن فقط همین مقدار می گویم که همه همسایه را دعوت کن. این، اشکال ندارد لذا ممکن است مولا از این جهت در مقام بیان نباشد. نمی خواهم که بگویم به وضوح اطلاق است، در اطلاق مطلب اوضح است. اینکه در اطلاق اوضح است یک مطلب هست اما اینکه بگوییم احتیاج ندارد که بگوییم مولا در مقام بیان است یک مطلب دیگریست. پس عام و اطلاق هر دو احتیاج به مقدمات حکمت دارند و نظر مرحوم آخوند بر همین است.

اما این اشکالی که به آخوند ره می کنند که «کل» لغو می شود، خب کجا آخوند ره دارند مقدمات حکمت بر عموم استغراقی دلالت می کند تا شما بگویید «کل» لغو می شود، مقدمات حکمت با صرف الوجود نیز می سازد. عرض کردیم آن، یک مقدمه خارجیه است. شاهد آن این است که خود مرحوم آخوند در نکرة در سیاق نفی یا نهی می فرماید: دلالت بر عموم آن از ناحیه حکم عقل است، خب اگر خود مقدمات حکمت بر عموم دلالت میکرد به چه دلیل فرمود دلالت آن بر عموم از ناحیه عقل است بلکه باید می فرمود دلالتش بر عموم از ناحیه مقدمات حکمت است.

خود آخوند ره بین نکرة در سیاق نهی و نفی با کل فرق گذاشته است. خود ایشان بین جمع  و مفرد محلی به الف و لام با کل فرق گذاشته است. پس به چه دلیل لغو شود!؟ اصلا دلالت بر عموم از عهده مقدمات حکمت خارج است. مقدمات حکمت فقط این مقدار را می فهماند که مدخول من، لا بشرط قسمی است.

اما فرمایش آقای ایروانی ره، ایشان فرمود اینکه شما می گویید «کل» از ادات عموم است و از آن طرف می گویید که ماهیت مبهمه مهمله است، این دو با هم جمع نمی شوند.  روز یکشنبه بیان کردیم که آقای ایروانی ره اینکه شما می فرمایید: «مقدمات حکمت به لحاظ حکم جاری می شود یا به لحاظ سعه مدخول جاری می شود، وقتی حکم یا سعه مدخول را در نظر نگیرید دیگر فی حد نفسه مقدمات حکمت معنا ندارد»، کبری درست نیست زیرا در همان قصص و حکایت هایی که هیچ حکم شرعی ندارد سیره عقلاء در آنها جاری می شود و مثلا می گویند شما از کجا می گویید در جنگ داریوش… می گوید خب قید ندارد، قیدی ذکر نشده. بر فرض که حرف شما درست باشد باز اشکال به آخوند ره نمی شود زیرا وقتی ما مقدمات حکمت را جاری می کنیم، به لحاظ سعه مدخول جاری می کنیم، به لحاظ حکم جاری می کنیم. اینکه با غمض عین از «کل» باید مقدمات حکمت در آن جاری شود بدین معنا نیست که حتی اگر کل نبود بلکه یعنی با وجود «کل» و این سعه باید مقدمات حکمت در مدخول جاری شود. پس در مدخول جاری می شود به لحاظ سعه و این غیر از آن است که شما می گویید: آخوند نمی فرماید در مدخول جاری می شود و لو سعه را لحاظ نکنید تا اینکه شما اشکال نمایید مقدمات حکمت بدون در نظر گرفتن حکم شرعی و یا سعه لغو است و معنا ندارد.

هذا فرمایش مرحوم آخوند نسبت به کل و نکره در سیاق نفی و نهی.

بعد مرحوم آخوند وقتی به «ال» می رسند و اینکه آیا «ال» بر عموم دلالت می کند یا دلالت نمی کند، می فرمایند جمع و مفرد محلی به الف و لام دلالت وضعی بر عموم ندارند. عبارت ایشان این است: «و هذا هو الحال‏ في المحلى باللام جمعا كان أو مفردا بناء على إفادته للعموم» بنا بر اینکه مفرد محلی به الف و لام مفید عموم باشد منتهی می فرمایند دلالت آن بر عموم وضعاً محل منع است «بل إنما يفيده فيما إذا اقتضته الحكمة أو قرينة أخرى و ذلك لعدم اقتضائه وضع اللام و لا مدخوله و لا وضع آخر» دلالت بر عموم، وضع لام و وضع مدخول و وضع دیگر را اقتضاء ندارد.

سه کلمه مرحوم آخوند در ما نحن فیه فرموده است. یک کلمه اش این است که شما می گویید جمع محلی به الف و لام مفید عموم است، پس چطور ممکن است مدخول تقیید شود و حال آنکه از تقیید مدخول معلوم می شود که عام نیست چرا که عموم را نمی توان مقید کرد. اگر می فرمایید جمع و مفرد محلی به الف و لام دال بر عموم است، خب عموم را که نمی توان تقیید کرد چرا که عام محال است خاص شود، خاص محال است عام شود و حال آنکه ‏بلا اشکال می توان گفت اکرم العلماء العدول یا اکرم العالم العادل. آخوند ره می فرمایند: اینکه می فرمایید اگر جمع محلی به الف و لام دال بر عموم است با تخصیص و تقیید جمع نمی شود، به یک معنا درست است اما بر مقام تطبیق نمی شود و به یک معنا غلط است اما بر مقام تطبیق می شود. اگر مقصود شما این است که بعد از آنکه العلماء در عموم استعمال شود، عام با اینکه عام هست تقیید بخورد، بله این محال است چرا که العلماء را دیگر نمی توان تخصیص زد. اگر در عموم استعمال شده باشد دیگر کار تمام است اما اگر از باب ضیّق فم الرکیة باشد یعنی از اول دهانه کوزه تنگ ساخته شود نه اینکه اول دهانه آن، گشاد ساخته شود بعد تنگش کرد، شیء موجود را که نمی توان عوض کرد. شیء موجود قابلیت عوض شدن ندارد، اگر تغییر کند در واقع یک موجود دیگر است. پس یعنی از اول این وضع بر استعمال عموم مدخول دخالت می کند حال ممکن است مدخول ده قید داشته باشد. بر عموم مدخول و وصف دلالت می کند نه اینکه بر عموم موصوف دلالت کند و بعد وصف آن را کوچک کند. بله این مطلب درست است اما آن از این باب نیست.

اگر شما می خواهید بگویید حتی مستعمل فیه را از اول نمی توان به نحو ضیّق فم الرکیة استعمال کرد، خب این چه اشکال دارد زیرا موضوع له اسم جنس مثل عالم، ماهیت مبهمه مهمله است بعد قید دیگر مثل عادل می آید و به تعدد دال و مدلول مستعمل فیه را از اول کوچک می کند، نه اینکه از اول وسیع باشد بعد بخواهد کوچک شود. پس منافات ندارد هم دلالت بر عموم داشته باشد و هم مدخول به وصف یا قید دیگر تقیید شود.

اما آیا  جمع و مفرد محلی به الف و لام که دال بر عموم است؟ وضعاً بر عموم دلالت می کند یا وضعاً دلالت نمی کند؟ آخوند ره می فرماید وضعاً دال بر عموم نیست زیرا در العالم و العلماء سه کلمه بیشتر نیست، 1ـ جمع 2ـ ال 3ـ مجموع مرکب از ال و علماء. اما «ال» دال بر عموم نیست. مرحوم آخوند در جایی فرموده که اصل ال برای جنس است و در جایی دیگر فرموده ال برای تزیین است. اما مدخول، علماء که جمع است سه نفر، چهار نفر و… را شامل می شود پس این نیز دال بر عموم نیست. اما مجموع آنها نیز که وضع دیگری ندارد تا آن دال بر عموم باشد.

استاد: عرض ما این است: اینکه آقایان آمده اند و فرموده اند که جمع محلی به الف و لام وضع بر عموم شده است را ما نمی توانیم تصدیق کنیم چرا که آن، در فارسی معادل ندارد. کل در فارسی معادل دارد و می توانیم معادل آنرا بسنجیم و ببنیم که چگونه است اما جمع محلی به الف و لام در فارسی معادل ندارد. ان قلت: در فارسی معادل نداشته باشد خب در عرب نگاه می کنیم و می بینیم، علامت حقیقت و مجاز می گوید این، وضع برای عموم شده است. قلت: علامت حقیقت مثل تبادر علامت حقیقت نیستند بلکه آنها برای اعم از حقیقت و ظهور اطلاقی و ظهور انصرافی هستند. اما اینکه در نزد همه عرب ها جمع محلی به الف و لام مفید عموم است را ما احراز نکردیم و نفهمیدیم. ما نفهمیدیم اما رد نمی کنیم. اثر عملی هم ندارد، خلاصه مسلم است که اعراب از اکرم العلماء عام می فهمند حال این عام به خاطر جمع محلی به الف و لام است یا به خاطر وضع ال یا مجموع العلماء است لذا اثر ندارد چرا که اصل ظهور مسلم است.

یک کلمه سومی در کلام آخوند ره هست که شاید کسی بگوید به خاطر این کلمه، تمام دفاع هایی که شما از مرحوم آخوند در قبال آقای خوئی ره کردید از بین برود. آن دفاع این بود که کی آخوند ره فرموده مقدمات حکمت دال بر عموم است! اما آن نکته این است که ایشان می فرمایند: «بل إنما يفيده ـ یعنی مفید عموم است ـ‏ فيما إذا اقتضته الحكمة أو قرينة أخرى‏» در جایی که حکمت اقتضاء کند یا قرینه دیگری این چنین اقتضاء نماید. خب شما که گفتید که آخوند ره نمی فرماید که مقدمات حکمت مفید عموم است پس این که حکمت اقتضاء می کند به چه معناست؟ پس ممکن است کسی بگوید حرف  شما با این کلام نمی سازد. من خیال می کنم مقصود آخوند ره از این حکمت آن مقدمات حکمت نیست ولو ظاهر لفظ حکمت آنرا به ذهن می رساند لکن لعل مقصود آخوند ره از این حکمت مقدمات حکمت نباشد. اما مقصود از این حکمت، ممکن است قرینه عقلیه باشد مثلا در احل الله بیع می گوییم: آن، عموم استغراقی است و همه بیع ها را شامل می شود چرا که اگر صرف الوجود مقصود باشد، بیان صرف الوجود اثر ندارد زیرا اگر یک بیع را خداوند سبحان امضاء کرده باشد که فایده ندارد، اگر بعضی از بیوع دون بعضی را امضاء کرده باشد، نیاز به بیان دارد و حال آنکه بیان نکرده است پس قطعا تمام بیوع را امضاء نموده. مقصود از حکمت، این است. لا یبعد که بگوییم همین نیز مقدمات حکمت است متنهی مقدمات حکمت دو کار انجام می دهند یک جا مقدمات فقط جاری می شوند تا دلالت نمایند که مدخول، ماهیت مطلقه مرسله است و یک جا مقدمات حکمت دلالت می کنند که عموم استغراقی مراد است زیرا مولا در مقام بیان است و قید ذکر نکرده و قطعا مراد او صرف الوجود نیست چرا که گفتن صرف الوجود معنا ندارد کما اینکه در صلاة مقدمات حکمت صرف الوجود را ثابت می کنند. پس ذیل کلام آخوند ره ـ مخصوصاً با این توجیهی که کردیم که حکمت همان مقدمات حکمت است ـ با آن دفاعی که از صدر کلام ایشان کردیم منافات ندارد زیرا مقصود آخوند ره در صدر، آن مقدمات حکمتی است که دلالت می کند مدخول، طبیعت مطلقه مرسله است اما مقصودشان در ذیل این است که دلالت کند مجموع العالم یا العلماء عام استغراقی است. پس مراد از حکمت معلوم شد. «قرینه اخری» ممکن است قرینه دیگر مثل قرینه حالیه وجود داشته باشد که دال بر عموم باشد.

فتخلص مما ذکرنا که فرمایشات مرحوم آخوند در مقام تام است و هیچ مشکلی ندارد و آن چه حاج شیخ ره، آقاضیاء ره، آقای خوئی ره و آقای ایروانی ره به ایشان ایراد کرده اند بر آخوند ره وارد نیست و حق همانی است که ایشان و میرزای نائینی ره فرموده اند که کل نیز نیاز به مقدمات حکمت دارد.

برخی جمع مضاف را یکی از صیغ عموم برشمرده اند مثل علماء شهر. اگر بفرماید علماء شهر را دعوت کن دال بر عموم است. علماء شهر را دعوت کن دال بر عموم است لکن نه به دلالت وضعیه زیرا اگر شارع بفرماید بعض علماء شهر را دعوت کن غلط نیست اما اگر بگوید اکرم بعض کل رجل غلط می باشد لذا حق با مرحوم آخوند ره است که جمع مضاف را ذکر ننموده. بله بعید نیست که بگوییم وقتی مولا گفت علماء شهر را دعوت کن ظهور و متفاهم عرفی از علماء شهر، بدون قید تمام علماء شهر است اما ظهور در تمام علماء شهر دارد یک مطلب است و اینکه دلالت آن وضعی است یک مطلب دیگر.

هذا تمام الکلام در این فصل کفایة

فصل

«لا شبهة في أن العام المخصص بالمتصل أو المنفصل حجة فيما بقي فيما علم عدم دخوله في المخصص مطلقا و لو كان متصلا» اگر مولا بفرماید اکرم العلماء بعد به لا تکرم العلماء الفساق تخصیص بخورد، حال ندانیم که آیا اکرام علماء نحوی عدول واجب است یا واجب نیست؟ آیا اینجا می توان گفت اکرم العلماء عموم دارد یا اینکه نمی توان گفت و هر جا که شک کردیم به عام نمی توان تمسک کرد، هذا در مخصص منفصل اما مخصص متصل، چنانچه مولا بفرماید اکرم العلماء العدول بعد شک شود که آیا نحات عدول باید اکرام شوند یا اکرام آنها واجب نیست، آیا اینجا می توان به عموم اکرم العلماء تمسک کرد؟

مرحوم آخوند می فرمایند شبهه ای نیست که اگر عام تخصیص خورد در ما عدای مخصص قطعا تمسک جایز است. در ما عدای مخصص دو فرض دارد 1ـ یقین داریم که ما عدای مخصص داخل مخصص نیست مثل اینکه شارع فرموده باشد اکرم العلماء بعد در مخصص بفرماید لا تکرم الفساق من العلماء، یقین داریم که نحوی عادل داخل در مخصص نیست. 2ـ ما عدای مخصص مشکوک است که داخل مخصص هست یا نه مثل اینکه شارع فرموده باشد اکرم العلماء بعد بفرماید لا تکرم الفساق من العلماء و ندانیم که عالم مرتکب صغیره، فاسق است یا فاسق نیست. خط اول آخوند ره این است که آیا تمسک به عموم در جایی که قطعا داخل مخصص نیست آیا جایز است یا جایز نیست؟ مطالعه فرماید ان شاء الله فردا

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی