اصول جلسه ۶۳۲ العام و الخاص شنبه ۲۰ دی ۹۹

المقصد الرابع في العامّ و الخاص‏، ‏ فصل فی الخطابات الشفاهيّة

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه 20/10/99

جلسه 632

کلام در این بود که مرحوم آخوند فرمود: آیا این خطاباتی که در قرآن کریم یا در لسان پیغمبر گرامی اسلام یا در لسان ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین وارده شد، عام است و غائبین و معدومین را شامل می شود یا شامل نمی شود؟

ایشان فرمود: این مساله از سه جهت قابل بررسی است. 1ـ این خطابات معدومین را شامل نمی شوند چرا که آنها شامل تکلیف هستند و تکلیفِ معدوم عقلاً محال است یا نه عقلاً محال نیست اما خلاف ارتکاز و سیره عقلاء ست. 2ـ تکلیف معدوم اشکال ندارد و ظهور نیز بر خلافش نیست اما خطاب به غائب عقلاً محال است فضلا عن المعدوم لذا «یا الذین آمنوا اقیموا الصلاة» شامل معدوم نمی شود. 3ـ خطاب به معدوم و غائب عقلاً اشکال ندارد کما اینکه تکلیف به معدوم و غائب عقلا اشکال ندارد غایة الامر این ادات خطاب مثل «یا» ندا یا توجیه کلام نحو المخاطب ـ یعنی ادات خطاب در کلام نیست ولکن به نحوی خطاب بیان می شود که توجه آن به مخاطبین است ـ مثل اینکه متکلم بگوید «برو» یا «نماز بر مردم واجب است»، برای حاضرین در مجلس است حال یا برای حاضرین در مجلس وضع شده یا اینکه به اینها منصرف است. خب کسی که این حرف را بزند باز می تواند بگوید: این خطابات عموم ندارند. اصل نزاع هم در همین امر ثالث است و در واقع امر اول و امر ثانی جزء مبادی بحث است زیرا بحث ما در این نیست که تکلیف معدوم جایز است یا جایز نیست، کما اینکه بحث ما در این نیست که خطاب عقلاً به معدوم جایز است یا جایز نیست منتهی ممکن است کسی بگوید «یا ایها الذین آمنوا» فقط حاضرین را شامل می شود زیرا خطاب فقط مختص به حاضرین است یا به خاطر اینکه تکلیف به معدوم محال است. اصل بحث در واقع روی این جهت است که ما ببینیم ظهور این ادات و این خطابات چیست ولو منشأ این ظهور یک امر عقلی باشد.

مرحوم آخوند فرمود عقلاً خطاب به غائب ممکن نیست فکیف به معدوم زیرا قوام خطاب به التفات و توجه مخاطب است اما اگر مخاطب نفهمد یا توجه نداشته باشد دیگر القاء خطاب این شخص را معنی ندارد زیرا خطاب به کسی که ملتفت نیست عقلاً محال است. منتهی ایشان فرمود: ما یک خطاب حقیقی داریم و یک خطاب انشائی ایقاعی داریم. خطاب انشائی ایقاعی به معدوم عقلاً محال است زیرا خطاب انشائی یعنی من «یا» را در معنای خطاب استعمال کنم به قصد اینکه این خطاب در خارج ایجاد شود منتهی وجود انشائی و اعتباری آن. خب اینکه فرض است و فرض محال که محال نیست. انسان می تواند مخاطب معدوم را فرض کند که الآن دارد می فهمد. فرض می کند که الآن مخاطبی هست و این محذوری ندارد. خطاب انشائی ایقاعی مثل استفهام انشائی خب خداوند سبحان می فرماید: «أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»، این «أ»  استفهام وضع شده برای استفهام انشائی. استفهام انشائی یعنی من این لفظ را استعمال کنم در معنای استفهام به قصد ایجاد این معنی در خارج منتهی وجود اعتباری و انشائی آن، اینکه محذوری ندارد انما الکلام و تمام المشکل در اینجاست که این خطاب انشائی ایقاعی یا استفهام انشائی یا ترجی انشائی یا تمنی انشائی از افعال اختیاری هستند، عاقل وقتی یک فعلی انجام می دهد، حکیم وقتی یک فعلی انجام می دهد باید یک داعی ای داشته باشد، داعی ممکن است استفهام حقیقی باشد مثل اینکه جاهل است و می خواهد یک مطلبی را بفهمد و مثلا می گوید: امروز حرم باز است؟ یا ممکن است داعی  استفهام حقیقی نباشد بلکه داعی انکار و… باشد بله یک مطلب را نمی توان منکر شد و آن این است که ادات خطاب، مانند ادات استفهام، ادات تمنی و ادات ترجی برای خطاب انشائی و استفهام انشائی و… وضع شده است ولکن ظهور اولی و ظهور انصرافی آنها بر این است که داعی بر ایجاد این خطاب، داعی بر ایجاد این استفهام، داعی بر ایجاد تمنی و ترجی، خطاب حقیقی، استفهام حقیقی، تمنی و ترجی حقیقی است. این ظهور انصرافی زمانی است که قرینه ای در کلام نباشد و الا این ظهور انصرافی از بین می رود مثلا ظهور انصرافی حیوان در غیر انسان است ولکن وقتی استاد دارد منطق درس می دهم و می گوید: «انسان یک جنسی دارد و آن حیوان است، یک فصلی دارد که آن ناطق است» خب خود این درس منطق قرینه است که مقصود از این حیوان غیر انسان نیست بلکه مقصود آن معنای مشترک و جامع است چرا که اگر مقصود غیر انسان باشد دیگر با فصل ناطق جمع نمی شود. پس آخوند می فرماید: ما این ظهور انصرافی را قبول داریم به شرط اینکه قرینه ای وجود نداشته باشد. خب آقای آخوند ره در این خطاباتی که در شرع وارد شده قرینه هست؟ بله و آن این است که احکام مختص به افراد حاضر در مجلس پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیست، قطعا برای معدوم نیز این احکام هست. خلاصه این همه روایات، آیات، عقل و ضرورت کل ادیان ـ همه ادیان مثل مسیحی و یهود و… می گویند که احکام فقط مختص به کسانی نیست که در زمان پیغمبر آن دین زندگی می کرده اند ـ  خب این قرینه عامه ـ احکام مختص به حاضرین نیست ـ دلیل می شود که «یا ایها الذین آمنوا» خطاب به حاضرین نیست. پس این خطابِ انشائی ایقاعی به داعی بیان تکلیف بیان شده، نه به داعی خطاب حقیقی.

بعد مرحوم آخوند می فرماید: اگر کسی آمد و گفت: ما حتی اگر قبول کنیم که این ادات خطاب وضع شده برای خطاب حقیقی، یعنی موضوع له آن، خطاب حقیقی است یا وضع شده برای خطاب انشائی منتهی وقتی که داعی آن، انشاء خطاب حقیقی باشد مع ذلک این در صورتی است که قرینه ای در کلام نباشد و الا اگر قرینه باشد دیگر این خطاب، مجازاً در خطاب انشائی ایقاعی به داعی دیگر استعمال شده و آن داعی، بیان تکلیف است. بعد ایشان وارد این بحث می شود که ثمره این بحث چیست؟

استاد: خیال می کنم دو نکته در فرمایش آخوند ره بر آقای خوئی ره و برخی دیگر مخفی مانده است. نکته اول: مرحوم آقای خوئی ره و جماعت دیگر می فرمایند: «خطاب به معدوم ممکن است زیرا نویسنده، کتاب می نویسد و می نگارد «ایها القارئ العزیز» درحالی که کسی در آن جا وجود ندارد. اصلا فرض کنیم که ده نفر در آن جا باشند خب ممکن است کسانی این کتاب را بخوانند که در صد سال دیگر زندگی می کنند. در صرف میر نوشته است «فاعلم ایدک الله فی الدارین» خب نویسنده می دانسته که این کتاب را بعداً نیز می خوانند کما اینکه کتب گذشته را پانصد سال بعد خوانده اند. خب خطاب این جملات و این نوشته ها به چه کسی است؟»

من خیال می کنم این اشکال به آخوند ره وارد نیست زیرا مگر ایشان این قدر ملتفت نبوده که در کتب می نویسند «ایها القارئ العزیز»!؟ بحث آخوند ره ـ کما اینکه مرحوم آقای ایروانی یا حاج شیخ اصفهانی ره می فرماید ـ در خطاب لفظی است نه در خطاب کتبی. خطاب لفظی چون تدریجی و متصرم الوجود است دیگر این خطاب باقی نیست. حرف مرحوم آخوند این است که خطاب حقیقی به کسی عقلاً معقول است که این خطاب تا زمان مخاطبه باقی باشد. مخاطب کسی که کتاب صرف میر را نوشته، تمام کسانی هستند که این کتاب را ببینند اما اگر روزی این کتاب از صفحه وجود محو شود و هیچ اثری از آن باقی نماند آن وقت نویسنده بگویید آن افرادی که در آن زمان هستند هم مقصودم هستند، این را کسی نمی گوید، لذا به نظر من کسانی که این حرف را زده اند متوجه غرض آخوند ره نشده اند.

کلام در این است که این خطابی که هست، این خطاب لفظی …، آخوند هم در کفایه تصریح دارد که خطاب لفظی، تدرجی است و متصرم الوجود است یا آقای ایروانی یا حاج شیخ تصریح دارد که متصرم الوجود است خب وقتی کسی به این خطاب ملتفت نشود یعنی چه که مخاطب است!؟ خطاب کتبی مقصود آنها نیست. اگر واقعا نظر مرحوم آخوند به خطاب کتبی نیز بود نمی توانست بنویسد: (ان قلت: پس این مؤلفی که کتاب می نویسد و می نگارد «ایها القارئ العزیز» چیست؟) خب ایشان لا اقل باید این را می نوشت. علاوه بر اینکه اگر مقصود آخوند ره اعم از خطاب لفظی و کتبی باشد پس چرا در کفایه نوشته خطاب لفظی و ننوشته: «الخطاب سواء کان لفظیاً أو کتبیاً»!؟ لذا اینها اشکال به آخوند ره نیست.

سوال: در این صورت نزاع عدیم الفایده می شود زیرا قرآن کریم مکتوب است.

جواب: آن چه از پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین صادر شده که مکتوب نبوده است بله بعداً دیگران آن را جمع کرده اند. بله می دانستند که نوشته می شود و وقتی نوشته شد معنایش این است که این مطلب را برای آن زمان فرموده است.

سوال:

جواب: پس آیات را پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین کجا می خوانده!؟ … خلاصه چند نفر بوده اند، بله ممکن است که آیة در منزل بر ایشان نازل می شده اما وقتی که آیة را می خواندند در پیش جمیع آنرا تلاوت می کردند.

جناب آقای خوئی ره  بحث سر این کلمه است که خطاب حقیقی آیا به معدوم ممکن است؟ شما به آخوند ره اشکال کردید که ممکن است و به کتاب نقض کردید. خب وقتی آخوند ره کفایه را می نوشته متوجه این نکته نبوده!؟ این «ان قلت» هایی که در کفایه هست، خود یک خطاب است اگر از ایشان بپرسید: «این (ان قلت) را به چه کسی می گویید؟» آیا می گوید: این خطاب حقیقی نیست!؟ ایشان می گوید: مقصود من در این بحث خطاب لفظی است. هم آخوند ره در کفایه کلمه لفظی را دارد و هم آقای ایروانی کلمه لفظی را دارد، لذا این حرف، حرف صحیحی است.

اما اینکه حاج شیخ ره فرمود: «چون خداوند سبحان محیط به عالَم است لذا خطاب نسبت به ایشان ممکن است» را نمی دانم چطور ایشان این حرف زده است. محیط به عالَم یعنی عالِم به عالَم، یعنی هرچه موجود است. پشت دیوار هم اگر موجود باشد برای خداوند سبحان پشت دیوار معنی ندارد. خب این چه ربطی به خطاب دارد. بله می تواند معجزه کند و به غائب هم خطاب را بفهماند اما این دیگر اشکال به آخوند ره نیست زیرا ایشان می فرماید ما گفتیم که خطاب حقیقی به التفات مخاطب است. ممکن است با اینکه پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین در مدینه تشریف دارند کسی سخن ایشان را در روم بشوند اما معدوم …. خداوند سبحان محیط است یعنی چه!؟ بعد خداوند سبحان محیط به معدوم است به چه معناست؟ اگر به این معناست که خداوند سبحان علم دارد که زید را می خواهد ده هزار سال دیگر با فلان رنگ و فلان قد و… خلق نمایید اما اینها خطاب نمی شود. خطاب لفظی نمی شود. مقصود آخوند ره این است که آنجایی که خطاب از بین می رود، بعد از ازبین رفتن خطاب باز هم خطاب ممکن است؟ ایشان می فرماید خطاب حقیقی ممکن نیست . خود ایشان در بیان ثمرة متوجه است  لذا ما نمی توانیم این اشکالاتی که به ایشان شده است را بپذیریم.

اما اینکه آیا ادات خطاب برای خطاب حقیقی است و برای خطاب انشائی، مجازی است؟ آخوند ره می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا» اگر در خطاب انشائی ایقاعی به داعی بیان تکلیف استعمال شود ـ مثل لله علی الناس حج البیت که خطاب نیست و برای بیان تکلیف است ـ مجاز نمی شود زیرا اگر قرار باشد مجاز باشد باید موجودین را به منزله کل مردم دنیا در نظر بگیرد چون نود و نه در صد موجودین در صدر اسلام منافق بوده اند. تعداد مسلمان واقعی و مومن واقعی کم بوده است، همان کسانی که باقی ماندند. در طول تاریخ هم اینگونه بوده لذا از این جهت آنها به منزله کل هستند. خب تنزیل کجاست؟ جواب: تنزیل در ارتکاز هست. خدا آخوند را رحمت کند که این جا یک نکته خوبی فرموده و آن این است که ارتکاز یعنی وقتی ملتفت می شود باید بفهمد. مرحوم استاد می فرمود: در ارتکاز هست می گفتم وقتی می گویم «انکحت» این معنای آقای خوئی ره در ارتکاز من نیست در حالی که شما می فرمایید در ارتکازت هست، خود من می گویم در ارتکازم نیست. این حرفی هست که آخوند ره می زند. ارتکاز یعنی «لو التفت لعلم» خب این شخص ملتفت می شود و می بیند که ارتکاز و تنزیلی نیست لذا این چه معنی دارد که بگویید این در معنای مجازی استعمال شده و ارتکاز آن علاقه جزء و کل و تنزیل هست. مرحوم استاد می فرمود در ماه رمضان وقتی مکلف بفهمد که مثلا اذان صبح بیست دقیقه دیرتر بوده و او نماز را در وقت نخوانده هر یک از این نماز ها خود به خود قضاء نماز روز قبل می شود. می گفتیم: این شخص دارد نماز اداء می خواند. می فرمود: در ارتکازش همین است. استاد: در ازتکازش همین است یعنی چه!؟ بله اگر به او می گفتند وقت داخل نشده و نماز باطل است… خب بله اما در ازتکازش همین است…

این آخوند ره است. نود در صد هر چه بعدی ها بخواهند بگویند را آخوند ره فرموده است. ایشان در اینجا می فرماید: اگر چنین چیزی در ارتکاز باشد باید «لو التفت لعلم». این فرمایش مرحوم آخوند است تامل بفرمایید وللکلام تتمة ان شاء الله فردا.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی