اصول جلسه ۷۹۳ امكان التعبد بالامارة چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۴۰۱

مکان تعبد بالظن جمع آقای صدر در حکم ظاهری و واقعی و توضیح تزاحم حفظی و اباحه اقتضائی و لااقتضائی و اشکال بر مقدمه ثالثه ایشان 

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

چهارشنبه 21/2/1401

جلسه 793

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.

***********************************************************

مباحث امروز: مکان تعبد بالظن

جمع آقای صدر در حکم ظاهری و واقعی و توضیح تزاحم حفظی و اباحه اقتضائی و لااقتضائی و اشکال بر مقدمه ثالثه ایشان

 

کلام در این بود که از جعل حکم ظاهری و تعبد به ظن محاذیری لازم می آید، طلب الضدین، اجتماع الضدین، اجتماع المثلین، طلب الضدین، تفویت مصلحت و القا در مفسده، تحلیل حرام، تحریم حلال.

یک جواب آقای صدر داده است. جواب ایشان سه مقدمه دارد. مقدمه ثانیه این بود که ما سه تزاحم داریم، یک تزاحم ملاکی، یک تزاحم امتثالی و یک تزاحم حفظی. تزاحم ملاکی این بود که در فعل واحد هم ملاک وجوب هست و هم ملاک حرمت. هر دو ملاک نمی تواند فعلی باشد زیرا وجوب مصلحت ملزمه غالبه می خواهد و حرمت مفسده ملزمه غالبه می خواهد. هر دوتای آنها در یک فعل ممکن نیست. تزاحم ملاکی کار مولی ست. مولی ملاکات را نگاه می کند و کسر و انکسار می کند و یک حکمی جعل می کند و این ربطی به عبد ندارد.

اما در تزاحم امتثالی، دو فعل وجود دارد، حال یا هر دو ملاک ملزمه غالبه دارد یا یکی مفسده ملزمه غالبه دارد و دیگر مصلحت ملزمه غالبه دارد غایة الامر عبد قدرت بر امتثال بیشتر ندارد و فقط می تواند یکی را امتثال کند مثلا در خانه ای یک استخر وجود دارد که مومنی داخل آن دارد غرق می شود، مکلف یا باید مومن را نجات دهد که در این صورت غصب کرده و یا باید غصب نکند که در این صورت مومن غرق می شود. ملاکات و قوانین این قسم در بحث امر به شیء مقتضی از ضد، در بحث اجتماع امر و نهی و در بحث تزاحم بیان شد.

اما تزاحم حفظی، تزاحم حفظی یعنی مولی در غرض تشریعی خود نمی تواند هر دو غرضش را حفظ کند. الآن خمر مفسده ملزمه غالبه دارد، غرض تشریعی مولی به این تعلق گرفته که عبد شرب خمر نکند، ماء هم مقتضی دارد، مصلحت دارد. از آن طرف در صورت جهل عبد، هم اباحه ماء ملاک و اقتضاء دارد و هم حرمت شرب ملاک دارد. مولی نسبت به این مایعی که معلوم نیست خمر است یا آب، نمی تواند غرض تشریعی اش را حفظ کند، لذا تزاحم حفظی، فی حد نفسه تزاحم ملاکی نیست چراکه اگر خمر باشد حرمت جعل می کند و اگر آب باشد حلیت جعل می کند، تزاحم امتثالی نیز نیست زیرا اگر خمر باشد ترک شرب می کند و اگر آب باشد مطلق العنان می تواند باشد. فقط در صورت جهل، حفظ غرض تشریعی ممکن نیست.

اینجا باید شارع یکی از دو غرض ها تشریعی را در مقام حفظ فدا کند. یک وقت نگاه می کند می بیند به هیچ قیمتی از غرض تشریعی الزامی که دارد مثل مفسده ملزمه خمر نمی تواند رفع ید کند و راضی به این ترک این غرض نمی شود ولو در حالت جهل. اینجا برای حفظ، جعل حرمت تشریعی جعل می کند یا جعل احتیاط می کند و می فرماید باید احتیاط کنی. یا می بیند اینکه مکلف مطلق العنان باشد و برای او ترخیص جعل شود برای مولی اهمیت دارد لذا حلیت جعل می نماید. در مقام حفظ یا باید احتیاط جعل کند یا حلیت جعل کند. جعل هر دو ممکن نیست.

مقدمه ثالثه این است که اگر این اباحه ای که برای آب جعل کرده، این اباحه لا اقتضاء باشد یعنی مولی نگاه می کند و می بیند آب نه مصلحت ملزمه دارد و نه مفسده ملزمه بلکه لا اقتضاء ست یعنی نه اقتضاء وجوب دارد و نه اقتضاء حرمت. خب هیچ وقت اباحه لا اقتضاء با آن مقتضی الزام مثل خمر تزاحم نمی کند زیرا راحت می تواند جعل احتیاط کند. وقتی جعل احتیاط کرد دیگر تزاحمی نیست تا بخواهد گیر کند. مولی می تواند صد در صد ملاکش را در صورت جهل حفظ کند بدون اینکه مبتلا شود به از بین رفتن ملاک آخر.

اما اگر اباحه، اباحه اقتضائی باشد. اباحه اقتضائی یعنی جعل اباحه و جعل حلیت و اینکه عبد مطلق العنان باشد برای شرب ماء، دارای ملاک است. خب اینجا تزاحم حفظی ست زیرا اگر آب باشد جعل حلیت و مطلق العنان بودن و اباحه مقتضی و ملاک دارد، اگر خمر باشد جعل حرمت ملاک دارد. اینجا هر دو را نمی تواند حفظ کند زیرا اگر احتیاط نماید آن مقتضی و ملاک مطلق العنان از بین می رود و اگر اباحه جعل کند آن مقتضی الزام و مفسده شرب خمر حفظ نمی شود. اینجا نگاه می کند و هر کدام اهم باشد در مقام حفظ و جهل و ظاهر مقدم می کند.

بعد ایشان می فرماید: اصلا اینجا اجتماع مثلینی نیست، اجتماع ضدینی نیست زیرا اراده فقط به واقع تعلق گرفته. اگر واقعا خمر باشد، فقط اراده شرب خمر دارد و اگر آب باشد اراده ندارد. به لحاظ حب و بغض هم اگر خمر باشد غرضش ترک مبغوض است و اگر آب باشد مطلق العنان بودن است. اجتماع المثلین نیز نیست زیرا یک وجوب احتیاط جعل کرده. وجوب احتیاط که با حرمت شرب خمر یا آب تنافی ندارد. دو حکم است و دو متعلق وجود دارد. اینها با هم هیچ تنافی ندارد و اجتماع مثلین و اجتماع ضدین نمی شود.

بعد آقای صدر دو اشکال به خود وارد می کند. یک اشکال این است ـ همان طور که عرض کردیم مرحوم آقای خوئی اسهل البیان و اتقن البیان را دارد. نسبت به کلام آقای صدر هم هر چه از آقای خوئی ره باشد مورد قبول است و هر چه از ایشان نیست باید کنار گذاشته شود ـ آقای خوئی ره فرمود حکم یک مبدأ دارد و یک منتهی. حال اشکال این است که ما مبدأ را حل کردیم ولی منتهی چه؟ این حرمتی که جعل نموده، آیا این حرمت غرض دارد یا ندارد؟ منتهی این است که داعی شود تا عبد ترک کند. این تزاحم حفظی و این جعل احتیاط یا این جعل اباحه در منتهی و در داعویت باز به مشکل بر می خورد زیرا شما در صورت جهل و در مقام حفظ یا جعل احتیاط می کنید یا جعل اباحه می کنید. اگر جعل احتیاط کنید با آن حکم ظاهری که مطلق العنان باشد نمی سازد و اگر جعل اباحه کنید با غرض شرب خمر که داعی شود نمی سازد.

آقای صدر می فرماید داعی چهار معنی دارد. یک معنی این است که مولی از جعل حرمت داعویت فعلیه داشته باشد تا این حرمت برای همه داعی شود تا ترک کنند. قطعا منتهی و غرض از جعل داعویت فعلیه نیست زیرا خیلی از عباد مطیع نیستند و عاصی هستند. پس این معنی قطعا مراد نیست.

معنای دوم داعویت فعلیه به ضم قانون عبودیت است، یعنی اگر این عبد، عبد باشد و مطیع مولی باشد این، برایش داعویت داشته باشد. این معنی نیز قطعا مراد نمی تواند باشد زیرا آنجایی که قبح عقاب بلا بیان جاری می شود و عبد عذر عقلی دارد، واجب نیست عمل کند و داعویت برای او ندارد با اینکه عبد است و عاصی نیست و مطیع می باشد.

معنای سوم محرکیت و داعویت داشته باشد به ضم اینکه اگر عذر عقلی نداشت مثل اینکه قبح عقاب بلا بیان و امثال ذلک نداشته باشد، یعنی اگر عذری نداشت و عبد بود داعویت داشته باشد. این معنی قابل جعل است زیرا وقتی شارع برای او عذر جعل کند یعنی در صورتی که این آقا عبد باشد، مطیع مولی باشد، متمرد نباشد و شارع نیز برای اباحه جعل کند، عذر جعل نکند و عقل هم او را معذور نبیند، داعویت داشته باشد. این با اباحه قابل جمع است زیرا وقتی شارع به خاطر حفظ ملاک اهم، اباحه جعل کرد یعنی دیگر اینجا غرض و منتهی ندارد. پس منتهی مشروط به این است که عقل او را معذور نبیند و عبد هم عبد مطیعی باشد و ملاک اهم مولی تفویت نشود زیرا اگر ملاک اهم مولی تفویت شود، اینجا خود شارع عذر درست کرده است.

استاد: آقای صدر چرا خودت را اذیت می کنید، این در واقع لب همان کلام آقای خوئی ره ست. ایشان فرمود حکم واقعی زمانی دارای غرض می باشد که به عبد واصل شود و اگر واصل نشود بدین معناست که غرض ندارد. شما هم در آخر همین حرف را زدید.

ایشان یک اشکال دیگری می کند که آن خیلی مهم نیست. شاید بعدا متعرض شدیم و شاید هم نه.

اما فرمایش آقای صدر در مقدمه ثالثه به عقل قاصر فاتر ما تمام نیست زیرا شما می فرمایید اباحه ها دو قسم است، یک اباحه لا اقتضائی و یک اباحه اقتضائی. اباحه لا اقتضائی یعنی ملاک در فعل و ترک نیست، نه مصلحت دارد و نه مفسده. اباحه اقتضائی بدین معنی نیست که اباحه در فعل باشد بلکه مقصود این است که جعل اباحه و مطلق العنان بود دارای ملاک است. شما فرمودید در هر جایی که شارع در تزاحم حفظی جعل اباحه کرد، قطعا معلوم می شود که اینجا اباحه اقتضائی بوده زیرا اگر اباحه اقتضائی نباشد، لا اقتضاء با مقتضی الزام تنافی ندارد. این را ما به برهان انی کشف می کنیم. عرض ما این است که مقصود شما از این اباحه اقتضائی یعنی چه؟ مقصود شما این نیست که مقتضی در فعل یا ترک باشد زیرا این، وجوب و حرام می شود بلکه مقصود این است که بعضی از مباحات هست، بعضی از حلال ها هست که عبد نسبت به آنها مطلق العنان است و بعضی دیگر این گونه نیست. خب ما این را متوجه نشدیم زیرا اگر مقصود این است که بعضی از افعال هست که اگر چه مقتضی وجوب دارد، مقتضی حرمت دارد ولکن خود مطلق العنان بودن نیز مقتضی دارد مثل مسواک که در آن مقتضی وجود دارد ولکن اینکه عبد مطلق العنان باشد و اگر خواست مسواک بزند و اگر خواست مسواک نزد نیز مصلحت دارد به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین فرمود اگر بخواهد جعل وجوب نماید مردم به مشقت می افتند.

از موارد اهم مصلحت اباحه اقتضائی مصلحت تسهیل است. امکان دارد یک دومی هم داشته باشد و آن این است که مثلا پیغمبر خدا آمده و دیده این جاهلیت عرب دو خواهر را با هم می گیرند. الآن و در ابتدای بعثت اگر بفرماید جمع بین الاختین جایز نیست و کس دو خواهر را گرفته باید یکی از آنها را طلاق دهد، اگر چه سخت نیست ولکن مردم پرخاش و شورش می کنند و زیر بار دین نمی روند زیرا مبارزه کردن با سنت ها یک کار احمقانه ایست مگر اینکه یک مصلحت ملزمه ای داشته باشد. اگر در یک جایی مردم وقتی می خواهند نماز جماعت بخوانند، هنگامی که وارد مسجد می شود مقید هستند که با هم احوالپرسی کنند. حال اگر یک کسی با این بخواهد مقابله کند خب … خیلی باید ملاک داشته باشد تا انسان بخواهد با سنت ها بجنگد. مولانا امیر المومنین سلام الله علیه وقتی امام مجتبی سلام الله علیه را فرستد که ایشان برود و ببیند که آنها در مسجد چه کار می کنند، خب مردم شروع کردند به وا اسلاما و وا سنت عمرا سر دادند. منتهی عیب آخوند ها امروز این است که نه تنها با سنت ها غلط نمی جنگند بلکه آنها را ترویج می کنند. واقعا بدبخت آن مجلسی ست که مثلا به شهادت حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما گیرد دهد که نباید تعطیل شود آن وقت اسم روز سیزده فروردین را روز طبیعت بگذارد. این یعنی چه! مگر روزهای دیگر روز ماورای طبیعت است که این روز طبیعت می باشد! یا در حوزه یک آدم نادان بگوید روزها شهادت درس بخوانیم و ثوابش را به حضرت هدیه دهیم. فکر کرده حضرت محتاج این درس های حوزه هست که نود در صد در آن غیر از گناه چیزی نیست. این همه پنجشنبه و جمعه در حوزه تعطیل است، این همه تعطیلی های دیگر وجود دارد، همه مشکلی ندارد و فقط این چند روزی که شهادت هست و تعطیلی رسمی نیست مشکل دارد! یا عید نوروز را بخواهیم با زور کنار عید غدیر بگذاریم، یا می خواهند تعطیلی عید فطر را زیاد کند. آن کسی که تعطیلی عید فطر را دو روز کرد چوبش را خورد. و الله ده سال پیش گفتم چوب می خوری. از قدیم الایام تعطیلی عید فطر یک روز بود. در مملکت شیعه تعطیلی عید فطر را دو روز کردن و سه روز کردن یعنی چه! حداقل نگویید مذهب رسمی کشور مذهب حقه شیعه جعفریه اثنی عشریه است.

خب این هم یک وجه است که یک جایی با اینکه سخت نیست اباحه جعل می کند چرا که مردم آمادگی ندارند. همان طور که عرض کردم این کار خداوند سبحان است و هیچ مرجع تقلیدی، صد مثل شیخ انصاری ره حق ندارند … اینها کار خداوند سبحان و امام معصوم علیه السلام است. خب این دو مورد.

مورد دوم را فکر نمی کنم صغری داشته باشد و بعید است. پس عمده تسهیل می شود یعنی شارع بخواهد در صورت جهل بخواهد جعل الزام کند موجب به حرج و زحمت افتادن مردم می شوند. وقتی مردم به حرج بی افتند در عبادت و بندگی شل می شوند. این دیگر ربطی به این اباحه و آن اباحه ندارد. به همین جهت در تمام شبهات تحرمیه و شبهات وجوبه که اطراف علم اجمالی نباشد و شبهه قبل از فحص نباشد جعل اباحه نموده. فقط یکی دو مورد در ذهنم هست. یک مورد آن جایی ست که تولید نسل و وضع حمل و جمعیت زیاد کردن ـ که متاسفانه در این کشور خیانت شد ـ، همین یک مورد است که راوی سوال می کند عادت یک زنی به تاخیر افتاد و خودش احتمال می دهد که حامل باشد، می تواند قرصی بخورد تا اگر حامل باشد بچه منعقد نشود. حضرت سلام الله علیه فرمود نه. این مورد منصوص است و الا و از این گذشته اینکه بعضی از قدما می گفتند در متجار و نکاح … نه، در نکاح، این همه استصحاب که این زنی که می خواهم بگیرم خواهر راضی من نیست، این خواهر نسبی نیست، این در عده نیست، یا قول زن که می گوید من خلیه هستم معتبر است و …  همان طور که عرض کردم یک مورد در ذهنم هست تازه آن هم بعضی از کجاها مثل اینکه دو نفر بینه قائم شد که این حامل نیست. اینجا را این روایت نمی گیرد. خب آقای صدر یعنی کشف می شود که تمام اینها اباحه اقتضائی ست! نه، چون مسلم است که جعل احتیاط … آقای صدر خوب دقت کن مقصود این نیست که آن جعل اباحه واقعی، اباحه اقتضائی بوده، نه این چنین نیست. آقای صدر اشتباه اینجا ست که این گونه نیست که اینکه نمی دانم این مایع خمر است یا آب، اباحه اقتضائی باشد تا شما بگویید اباحه اقتضائی آب واقعی با مفسده خمر تزاحم می کند بلکه اباحه آب لا اقتضاء ست اما اگر الآن جعل حرمت کند بر مردم سخت می شود.

آقای صدر کجای این چیزی که ما عرض می کنیم ایراد دارد!؟ این عرض ما نیست، آقای خوئی ره و شیخ انصاری ره و قبل از ایشان … اصلا ممکن است در امم گذشته هم بود باشد. همه می گویند جعل اباحه تسهیل علی العباد است. تسهیل علی العباد بدین معنی نیست  که آن اباحه، اباحه اقتضائی ست. آقای صدر خیال کرده اباحه واقعی اباحه اقتضائی ست، بعد می گوید آن اباحه اقتضائی واقعی با آن حرمت می جنگد منتهی چون این اقوی ملاکا هست مقدم می شود، در حالی که این طور نیست بلکه خود جعل احتیاط موجب عسر و حرج می شود. عسری که می گوییم نه عسر نوعی بلکه مقصود این است که خداوند سبحان نمی خواهد شاهدش هم این است که مگر نمی گویند رفع، حدیث رفع امتنانی ست. خب اگر قرار باشد اباحه، اباحه اقتضائی باشد و عقلا باید این را مقدم بدارد دیگر چه امتنانی ست! اگر واقعا  در مقام حفظ ملاکات، آن اقوی ملاکا باشد اینکه خداوند سبحان بفرماید من بر شما منت می گذارم و جعل اباحه می کند درست نمی شود چرا که ایشان نمی تواند جعل اباحه نکند و نمی تواند جعل احتیاط کند زیرا عقل نمی گذارد.

لا یقال: شما که امتنان را قبول ندارید. لانا نقول ما قبول نداریم که موضوع آن امتنان باشد اما اینکه حکمت امتنان باشد را که منکر نیستیم. اصلا اینکه این امت، امت مرحومه است. در روایت دارد در ذیل این «لقد منّ الله علیکم باوسع من السماء و الارض و قد جعل الماء طهورا و لم یجعله نجسا» ـ قریب به این مضمون، این طور که از سابق در ذهم هست ـ  دارد که در امم گذشته اگر بول بر روی بدنشان می ریخت باید قیچی می کردند. مطهریت به قیچی کردن بودن اما خداوند سبحان به این امت به خاطر پیغمبر آخر الزمان صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین لطف کرد و آب را مطهر قرار داد. یا در امم گذشته صوم صمت وجود داشته یعنی باید ساکت می بودند، یا صوم وصال می کردند یعنی روز و شب را باید به هم وصل می کردند. در این موارد خداوند سبحان لطف فرموده با اینکه ملاک وجود دارد. لذا آقای صدر عقلا هیچ منافات ندارد که اگر چه اباحه، اباحه اقتضائی نباشد اما شارع تسهیلا علی العباد تسهیل کند.

ثانیا ما عرض کردیم که چه کسی گفته هر جایی که ملاک باشد بر شارع واجب است که حکم جعل کند. بدون ملاک حکم جعل کردند قبیح است اما با وجود ملاک جعل حکم واجب نیست. جعل حکم ـ همان طور که جلسه قبل عرض کردم ـ حق خداوند سبحان است. حق الله علی العباد این است که عباد باید بندگی کنند هر آنجایی که حکمی جعل کرده باشد، نه اینکه حق العباد علی الله سبحانه و تعالی این است که هر جایی که ملاک باشد باید حکم جعل کند.

از این گذشته اصلا ما دلیل نداریم که این خمر در صورت جهل همان مفسده صورت علم را داشته باشد. شاید اصلا شرب خمر در صورت جهل مفسده نداشته باشد. شاید اینجا مفسده نداشته باشد زیرا ملکات شریعت در دست ما نیست، الآن مثلا عادت ماهانه یک زنی هفت روز است. این زن هفت روز خون دید و این خون ادامه پیدا کرد و از ده روز گذشت. می گویند اگر از ده روز گذشت، به مدت عادت حیض و مازاد استحاضه است. روز هشتم استحاضه می شود. حال اگر شما این دم را به آزمایشگاه ببرید ممکن است بین خون روز هشتم و روز هفتم هیچ فرقی وجود نداشته باشد. خداوند سبحان یک جا را حیض و یک جا را استحاضه قرار داده است. قطعا ملاکاتی هست ولی آنها را ما تشخیص نمی دهیم. بارها عرض کردم که می گویند آزمایش دی ان ای کردیم و این همان است. خب این آزمایش از کجا شرعا ثابت شده! چه بسا آزمایش دو پسر عموم یکسان باشد. می گویند نه نمی شود. می گوییم از کجا می گویید که نمی شود! همه مردم دنیا را امتحان کردید! این ثابت نیست. ملکات را که ما نمی دانیم. خیلی از ملکات ممکن است لا یعلمه الله سبحانه و تعالی. هیچ ملاکی را نمی دانیم. آنها را فقط ائمه معصومین علیهم السلام می دانند. پس لعل در صورت جهل اصلا ملاک نداشته باشد.

اصل این تزاحمی حفظی که آقای صدر درست کرده، غلط است. فقط و فقط همان کلامی که شیخ انصاری ره در جواب ابن قبه فرموده و آقای خوئی ره فرموده درست است. آقای صدر اینکه اباحه دو قسم باشد یکی اباحه اقتضائی و دیگری اباحه لا اقتضائی، ربطی به اینجا ندارد، ولو این اباحه، اباحه لا اقتضائی باشد، ممکن است خداوند سبحان نخواهد بلکه بخواهد عباد در راحتی باشند. توبه مگر لطف خداوند سبحان نیست، آیا اقتضائی ست؟ نه. اصلا دستگاه دین اسلام و شریعت امام صادق علیه السلام دستگاهی ست که خداوند سبحان به بهانه های مختلف می خواهد شیعه امیر المومنین علیه السلام را به بهشت ببرد و به بهانه های مختلف می خواهد غیر شیعه را به جهنم ببرد. دستگاه دو تا ست. یک مورد ما در شریعت نداریم که خداوند سبحان لطف و رحمتی بر غیر از شیعه امیر المومنین علیه السلام کرده باشد. نماز می خواند اما خداوند سبحان لعنتش می کند. کار خوب انجام می دهد مثلا روزه می گیرد اما خداوند سبحان می فرماید از تو و عملت بدم می آید. اما نسبت به شیعه بر عکس است و این لطف خداوند سبحان می باشد و می خواهد برای قیامت کسی باقی نماند.

طبق این روایاتی که ما داریم جرم یک غیر شیعه که نماز بخواند از غیر شیعه ای نماز نخواند سنگین تر است زیرا إن الله شانع لاعمالهم، خدا از اعمال آنها بدش می آید و مبغوض دارد، لذا او ابعد از خداوند سبحان می شود. در دنیا نیز این گونه است و خداوند سبحان به این امت لطف داشته است البته نه اینکه به امم قبلی ترحم نداشته بلکه به آنها نیز لطف و ترحم داشته منتهی به آنها اگر بیست در صد ترحم فرموده به این امت پناصد هزار در صد ترحم فرموده و الا می خواست ترحم نکند باید سالی به دوازده ماه تمام مردم روزه می گرفتند. اینکه می گوییم امت مرحومه بدین معنی نیست که خداوند سبحان نستجیر بالله با امم سابقه دشمنی داشته بلکه به این امت به خاطر وجود نازنین  صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین … عقیده من بر این است که فقط به وجود حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین نیست، چون وقتی می گوییم  حضرت امیر المومنین علیه السلام نفس پیغمبر صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین است یعنی هر جا به خاطر ایشان لطفی به مردم شده، به خاطر حضرت  صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین و امیر المومنین سلام الله علیه است. باز امیر المومنین علیه السلام به تنهایی نیست زیرا تمام دوازده امام سلام الله علیهم نفس پیغمبر   صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین هستند. اهل البیت همه با هم هستند منتهی به خاطر نکته و حکمتی که بوده، به خاطر دشمنی که منافقین و ملحدین که به ظاهر با مسلمان بودند ولی یک اندازه یک چشم به هم زدن ایمان نیاورده بودند با امیر المومنین سلام الله علیه داشته اند اسم حضرت رسول صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین را آورده اند کما اینکه من سه روایت دیدم که حضرت فرمود هر جا شما اسم پیغمبر صلی الله علیه و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین را آوردید و صلوات فرستادید باید اسم امیر المومنین علیه السلام را نیز بیاورید. ولایت همراه نبوت است. ما اشهد ان محمد الرسول الله بدون اشهد ان علیا ولیا در شریعت نداریم.

فتلخص مما ذکرنا که آن چه در این فرمایش آقای صدر توسط ایشان اضافه شده به عقل قاصر فاتر ما نا تمام است و آن چه آقای خوئی ره فرموده، با مختصر مطالبی که عرض کردیم تمام است. هذا در جمع حکم ظاهری و واقعی. ان شاء الله شنبه وارد تتمه فرمایش آقای آخوند ره و آن چه ایشان در مثل کل شیء لک مباح یا حلال فرموده می شویم.

و للکلام تتمة ان شاء الله فردا. و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

 

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی