اصول جلسه ۷۰۷ مباحث القطع چهارشنبه ۵ آبان ۴۰۰

المقصد السادس الأمارات‏ مباحث القطع عويصة رجوع المقلد الي المجتهد فيما ليس له اثر عملي للمجتهد

کلیپ صوتی

فایل صوتی جلسه

متن

دانلود متن جلسه

چهارشنبه 5/8/1400

جلسه 707

بسم الله الرحمن الرحیم

وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین

اللهم کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتّعه فیها طویلا.

اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد وآخر تابع له علی ذلک اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین وشایعت وبایعت وتابعت علی قتله اللهم العنهم جمیعا.

السلام علیک یا أبا عبد الله وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله أبدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعله الله آخر العهد منّی لزیارتکم، السلام علی الحسین وعلی علیّ بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی أصحاب الحسین.

اللهم خصّ أنت أوّل ظالم باللعن منی وابدء به أولا ثم العن الثانیَ والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله بن زیاد وبن مرجانة وعمر بن سعد وشمرا وآل أبی سفیان وآل زیاد وآل مروان إلی یوم القیامة.

***********************************************************

کلام در این بود که مجتهد در جایی که اثر عملی برای او ندارد چطور فتوی دهد مثل احکام مختصه بالنساء یا صبیان. اشکال دیگر که اوسع از اشکال قبل است این می باشد که حال اگر مجتهد فتوی داد مانند اینکه برای مجتهد نیز اثر عملی داشته باشد، چطور مقلد تقلید کند؟ برای اینکه مقلد چطور تقلید کند چهار طریق اقامه کرده اند.

طریق اول این بود که ما از ادله جواز تقلید یک نکته ای را استفاده می کنیم و آن، تنزیل یقین مجتهد به منزله یقین مقلد است، تنزیل شک مجتهد به منزله شک مجتهد است، فحص مجتهد مثال فحص مقلد است. خب «الصفرة فی ایامها حیضة» به زن واصل شده زیرا اماره به مجتهد واصل شده و مجتهد به منزله مقلد است بنابر این وصلت الیها الامارة.

به این طریق آقای صدر چهار اشکال کرده است. اشکال اول: حرف شما که می گویید: «از ادله جواز تقلید ما این را استفاده می کنیم» مبتنی بر این است که تقلید هیچ مصحح و توجیه درست دیگری نداشته باشد الا اینکه شک و یقین و فحص و وصول  اماره به مجتهد تنزیل شود به منزله مقلد، اما اگر راه دیگری وجود داشت دیگر این راه ثابت نمی شود زیرا آن، لازمه اعم می شود.

اشکال دوم: یکی از ادله مهم تقلید سیره عقلاء ست. عقلاء به مجتهد رجوع می کنند از باب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره، و در ذهن آنها اینکه مجتهد به منزله مقلد است، یقین مجتهد به منزله یقین مجتهد است و… وجود ندارد. بنابر این سیره را باید کنار بگذاریم.

نسبت به این اشکال دوم ما عرض کردیم که جناب آقای صدر اگر شما قبول کردید که بر جواز تقلید سیره هست یعنی در مسائل شرعی عوام و جاهل به عالم رجوع می کند، و شارع این سیره را حجت قرار داده است.. اشکال شما این است که چون ارتکاز و ملاک سیره درست نیست پس این سیره حجت نیست. خب این عجیب است. آن چه که بر مردم واجب است این می باشد که خلاف شرع نکند. حال اگر یک کسی خلاف شرع نکند ولی دلیل آن اشتباه باشد، مگر بر امام علیه السلام لازم است که دلیل سیره را درست نماید تا ما بگوییم که سیره را ردع کرده؟! آن چه بر امام علیه السلام ـ علی فرض صحته ـ لازم می باشد این است که اگر خلاف شرعی در مرأی و منظر ایشان اتفاق افتاد باید آنرا جواب دهند.

بعضی از این طلبه های بی عقل یا رساله نویس های ساده در ابتدای رساله می نویسند: «تقلید در عقائد جایز نیست و باید از روی برهان و استدلال یقین داشته باشد». این کار باعث می شود مردم به مشکل بافتند. طرف می گوید: «دلیل فلان چیز چیست؟». می گوییم: «به دلیلش چه کار داری؟». میگوید: «در رساله نوشته باید عقائد از روی برهان و استدلال باشد». اینها یا برای بی سوادی ست یا برای فکری و سادگی. ممکن است انسان سواد داشته باشد اما کیفیت تکلم و مراوده با مردم را بلد نباشد. خطر اینها از بی سوادها اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

عقائد دو قسم است یک قسم عقائد را باید یقین داشته باشیم. یک قسم عقائد نیاز به یقین ندارد بلکه اعتقاد اجمالی کافیست یعنی همین که بگوید: «خدایا هر چه واقع این مسئله هست من به همان اعتقاد دارم» مثل اینکه سوال در شب اول قبر، اول شب است یا آخر شب، در این امور علم لازم نیست، هر چه که هست، هر چه که مولانا امیر المومنین علیه السلام اعتقاد دارد همان را اعتقاد داریم. اما امامت و نبوت و اینکه اگر کسی غیر از امیر المومنین علیه السلام در منصب خلافت بنشیند غاصب و ملعون است را باید انسان یقین داشته باشد. اگر کسی بگوید ـ نستجیر بالله ـ که اگر حق خلافت با امیر المومنین علیه السلام است من این را قبول دارم و اگر با کسی دیگر ست من این را قبول دارم، دیگر شیعه نیست. این شخص با گاو پرست و شیطان پرست و بی دین یکی ست و فرقی بین این دو نیست.

آن چه که مهم است این می باشد که این شخص باید یقین داشته باشد که حق خلافت با مولانا امیر المومنین علیه السلام است، حتی اگر کسی اعتقادش این باشد که هر کس فی علم الله امام و وصی رسول صلی الله علیه و آله هست من به او اعتقاد دارم باز یهودی هیچ فرقی نمی کند. حال این یقین ولو به خاطر این باشد که در خانواده ای بزرگی شده که شیعه هستند و اصلا احتمال غیر را نمی دهند. یک آخوند ره بی عقلی بگوید که »شما این را از کجا می گویی، شاید پدر و مادرت به اشتباه رفته اند». کجا امیر المومنین سلام الله علیه و ائمه علیهم السلام در طول 260 سال ـ حتی در زمان نواب خاص ـ یک مورد گفته اند «ای شخص تو از کجا یقین داری؟» اتفاقا در روایت هست که یک شخصی پیش حضرت علیه السلام آمد و گفت: «قرآن دارد عوام یهود را نهی می کند که چرا پیرو علما هستید، خب چه فرقی بین ما و آنهاست، ما هم پیرو علما هستیم» حضرت فرمود: «عوام یهود می دانستند که علما شان کج هستند». کسی که در خانه شیعه بزرگ شود، وقتی به پدر و مادر نگاه کند صداقت از سر و روی آنها می بارد. مردم به ضریح مطهر می چسبند و اشک می ریزند. دیشب حرم مشرف بودم، یک نفر دختر بچه کوچکش را ـ زیر 5 سال داشت ـ بلند کرده بود و به او می گفت: ضریح را ببوس. هنوز روسری نداشت اما به او می گفت ضریح را ببوس. خب این شخص اصلا احتمال نمی دهد.

در تقلید هم همین است. مگر همه نمی گویند: «تقلید، تقلیدی نیست و هر کسی باید یقین داشته باشد». حال یک آخوند بی عقلی بگوید: «ایها الناس دلیل تقلید چیست؟». تقلید از قدیم الایام بوده و مردم مثلا می گویند: «پدر ما میگفت که پدرش از آقا سید ابوالحسن تقلید می کرده یا از فلانی تقلید می کرده». ما کجا در روایت داریم که آن شخصی که از روی دلیل و برهان و استدلال یقین بدست آورده با کسی یقینش از روی استدلال نیست فرق می کند! مولانا امیر المومنین علیه السلام فرمود: «پیر زن از کجا خدا را شناختی». پیر زن چرخ نخ ریسی را ول کرد و عرضه داشت از این جا. حضرت فرمود که این طور دلیل داشته باشید.

پس یقین لازم است از هر راهی که حاصل شود. به شیعه ای می گویند: «از کجا یقین دارید که امیر المومنین علیه السلام حق است». می گوید: «شما مکه و مدینه را نگاه کنید، یک نفر سنی پیدا نمی کنید که حاضر باشد یک جایی به اندازه یک ذره خودش را با آنها متبرک کند». یک وقتی یک سنی من را سوار کرد ـ دو شب به محرم ـ به او گفتم به نظر شما در محرم چقدر شیعه اطعام می کند، آیا یک میلیون تن در دنیا؟ گفت: «حاج آقا یک میلیون تن برای همین تهران کم است». گفتم: «یک میلیارد و دویست سنی وجود دارد، تا به حال شنیدی که به اندازه دو سیر برای فلانی کسی داده باشد! بالاخره صدقه برای اموات هست». بعد این شخص گفت: «اگر بخواهم شیعه شوم چه کار باید بکنم؟» گفتم: «به مجلس امام حسین علیه السلام برو». خب هر آدمی که مستقیم الفکر باشد و ذهنش را خراب نکرده باشند می گوید: «این آقا کیست که بعد از هزار و چهارصد سال مردم این گونه او را تکریم می کنند. طرف برای بچه اش کفش نمی خرد، یا بدهکار است اما در عین حال برای او خرج می کند». کدام احمق می گوید که من شک دارم ایشان امام است. خب همین کافیست، نه کافیست بلکه بهتر از این نیست. اگر یک نفر از لا به لای اسفار و غیر اسفار یقین پیدا کرد و اعتقاداتش قوی بود، پیش من بیاوریدش، اگر من او را متزلزل نکردم و او را به یقین به خلاف نداختم تمام اموال من را مصادره کنند.

خب آقای صدر اگر بگویند که امام صادیق علیه السلام فردا در شبکه دو با مردم سخن می گویند. حضرت فرمودند: «ایها الناس این قدر دارد (و اکثرهم لا یعقلون) و … تقلید، تقلید فلان ـ نمی خواهم یک سری چیزها را بگویم، شاید خود اینها موجب تزلزل شودـ ». آقای صدر یک کلمه هست یا سیره در تقلید می باشد یا نمی باشد. اگر نباشد خب دیگر دعوا ندارد، اگر باشد خب امام علیه السلام ردع نفرموده. شما می گویید که دلیلش را قبول ندارد، مگر الآن ادله این فتاوایی که مراجع بدست می آوردن را امام زمان سلام الله علیه قبول دارند! در عین حال این حکم مطابق واقع است. ان شاء الله در بحث سیره خواهد آمد که می گویند: «سیره دو قسم است، بعضی از سیره ها مثل بوته گوجه فرنگی است و با یک فشار کم کنده می شود، بعضی سیره ها  مرکوز و اوقع فی النفوس هستند و خیلی ریشه دارند. قسم اول با عمومات و اطلاقات ردع می شوند اما قسم دوم باید بالخصوص ردع شوند و عام و اطلاق رادع آنها نیست.» حال مجتهد باید ببیند که کدام یک است. اینها چیست که آقای صدر می فرمایید!؟ یک کلمه هست، خداوند سبحان در قرآن فرمود: « لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم»‏ ، «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئا». خب آیا بعد از این آیه باز آیا مردم به خبر ثقه عمل می کردند یا عمل نمی کردند؟ اگر عمل می کردند بدین معناست که مردم از آیه ردع نمی فهمند و اگر عمل نمی کردند بدین معناست که ردع می فهمند. ای کاش آقای صدر شما به جای این حرف ها این را می فرمودید که اگر بعد از آمدن عموم یا اطلاق باز این سیره بود خب این نشان می دهد که آن عام و اطلاق رادع نبوده. تشخیص این خیلی آسان است و پیر زن محل هم می تواند تشخیص دهد و مثلا می گوید: «در زمان حضرات معصوم علیهم السلام روات می رفتند و خدمت ایشان می نشستند و روایات را می گرفتند و به دیگران می دادند». طرف به حضرت عرض کرد: «یجیئ عنکم خبران متعارضان» حضرت فرمود: «ببین کدام موافق قرآن است و کدام مخالف قرآن است، کدام موافق عامه است و کدام مخالف عامه است، کدام مشهور است و کدام مشهور نیست، بعد اذاً فتخیّر و…» از اینها معلوم می شود که مردم از این آیات ردع نفهمیدن و الا اگر ردع می فهمیدن دیگر یجیئ عنکم خبران متعارضان معنی نداشت. اینکه می گوید: «یجیئ عنکم خبران متعارض» یعنی اگر خبر معارض نبود ما عمل میکردیم.

پس آن چه حجت است عمل مردم می باشد خواه ملاک آن درست باشد خواه درست نباشد مثل اینکه عرض کردم اگر مردم بدان قنوت واجب نیست و مستحب است خیلی ها قنوت را رها می کنند، اگر بدانند اول تشهد الحمد لله واجب نیست خیلی ها نمی گویند، شاهد آن این است که چند نفر بعد از تکبیر می گویند: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و بعد می گویند: «بسم الله الرحمن الرحیم» یا چند نفر اذان و اقامه را قبل از نماز می گویند، اما نسبت به قنوت شما می بینید که شاید نیم در صد هم قنوت را رها نمی کنند. طرف دارد نمازش قضا می شود اما یک قنوتکی می خواند ولو به اندازه اینکه دستش را بالا بیاورد، یا در حین وضو سوره قدر را می خوانند. حال اگر کسی بر روی منبر بگوید: «قنوت واجب نیست یا انا انزلنا واجب نیست و کسانی که اینها را می گویند اشتباه می کنند چرا که خیال می کنند اینها واجب هستند». یک ماه رمضان منبر رفته و چند میلیون پول حرام گفته و می گوید: «حاج آقا من رفتم و بدعت ها را از میان مردم برداشتم». مردم می گویند: خدایا ای کاش این همان شب اول از منبر می افتاد و سکته می کرد. سال بعد هم می گویند: «فلانی کجاست؟» می گویند که از کرونا مرد.

مگر بر امام علیه السلام واجب است که ملاکات و ادله را درست کند! پس این حرف تام و تمام است. اگر سیره باشد دیگر کاری با ملاک آن نداریم.

اشکال سوم: لازمه این حرف شما که می گویید: «جواز افتاء لازمه جواز تقلید است» این می باشد که هر مجتهدی که جواز تقلید نداشته باشد ـ حال یا اعلم نباشد، یا عادل نباشد و… ـ می تواند فتوی دهد ولو اینکه یهودی باشد. مگر شریح قاضی …  این آخوند هایی که الآن برای اینکه کار بعضی از مسئولین را درست کنند ائمه علیهم السلام را وجه المصالحة قرار می دهند و مثلا می گویند: «وقتی امیر المومنین علیه السلام در کار خود گیر کرد، چه وجهی دارد که فلان وزیر گیر نکند»، فکر نمی کنم که این آخوند با شریح قاضی فرق داشته باشد زیرا او نیز پول گرفت و گفت: «ثبت لی ان حسین بن علی علیهما السلام خرج عن دین جده». آیا وقتی من ضعف دارم و نمی توانم درس بدم، بیایم و بگویم که اگر امام صادیق علیه السلام هم بود نمی توانست درس دهد! خب بی عقل تو با امام صادق علیه السلام چه کار داری، بگو این مباحث سخت و سنگین است و توان ما همین مقدار است. چرا انسان از ائمه علیهم السلام خرج کند و باعث شود اعتقادات مردم نسبت به آنها سست گردد. چرا خودمان را با آنان قیاس کنیم. وقتی اینها را می بینم، می گویم که خدا را شکر که در کربلا نبودیم، اگر می بودیم و آن امکاناتی که به عمر سعد ملعون دادند را به می دادند از کجا معلوم که ما زودتر از آنها…

خب جناب حاج شیخ اصفهانی ره این جواز افتاء را چطور درست می کنید؟ ایشان می فرماید: جواز افتاء را این گونه درست می کنیم که مدلول التزامی ادله جواز تقلید این است که ما می فهمیم یقین مجتهد تنزیل شده به منزله یقین مقلد. خب یک کسی میگوید جناب حاج شیخ ره اصلا این مجتهدِ فاسق و غیر اعلم و… جواز تقلید ندارند، شما اینها را چطور درست می کنید.؟

این اشکال هم به عقل قاصر فاتر ما وارد نیست زیرا سوال میکنیم که یا جواز افتاء بر این هست یا بر این نیست، «آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُون» خداوند سبحان به شما اذن داده یا افتراء علی الله می بندید. اگر آیه شریفه اطلاق دارد، اگر اجماع داریم، ارتکاز قطعیه متشرعه بر جواز افتاء است، خب همان طور که حاج شیخ ره فرمود از ادله جواز تقلید تنزیل را بدست می آوریم، همان طور از ادله جواز افتاء تنزیل را بدست می آوریم، تنزیل هر مجتهدی به منزله مقلدی که لو کان اعلم لجاز تقلیده.

سوال:

جواز: عرض کردم … از دو حال خارج نیست یا جواز افتاء بر غیر اعلم هست یا نیست. ما که در بیان مقام… چطور ایشان در آنجا فرمود که فعلا در بیان ادله جواز تقلید نیستیم. فعلا کلام ما تحلیل است.

آقای صدر اگر جواز افتاء دلیل ندارد دیگر این چه نقضی شد. این مثل آن می ماند که کسی به من نقض کند و بگوید: «شما که خبر زراره ره را نقل می کنی، خبر یونس بن ضبیان را هم قبول کن». می گوییم: این یعنی چه؟ زراه ثقه و امامی است، من یونس بن ضبیان را قبول ندارم. می گوید: «فلانی که قبول دارد». می گوییم: خب آن به من چه.  چطور در سیره گفتید: «یکی از ادله جواز تقلید سیره است و شما سیره را زیر سوال بردید»‏ خب جواز افتاء یا دلیل دارد یا دلیل ندارد. اگر دلیل دارد که دارد، قدر متیقن است، ارتکاز متشرعه، سیره متشرعه، لذا می گویند که مگر تو مجتهدی که نظر می دهی! خب آقای صدر حاج شیخ ره فرمود که از ادله جواز تقلید تنزیل را بدست می آوریم، اینجا هم می فرماید که از ادله جواز افتاء این تنزیل را بدست می آوریم. ان قلت: این شخص را تنزیل کرده به منزله چه کسی، این که مقلد ندارد؟ قلت: تنزیل کرده به منزله مقلد لولایی یعنی اگر این اعلم بود، عادل بود و شرایط جواز تقلید را داشت.

سوال:

جواب: لغو نیست، اگر بنا به لغویت باشد خب اصلا امام علیه السلام بفرماید که جواز تقلید هست. خب می گوییم که لغو است و ربطی به این بحث ندارد … ما اصلا در مقام این نیستیم که جواز افتاء هست یا نیست، کلام ما این است که … ممکن است کسی بگوید که جواز افتاء به چه درد می خورد، برای چی این نظر بدهد؟ بگو جواز افتاء ندارد … حرف جایز است دیگر … آخه شما می گویید که جواز ممکن نیست مگر با تنزیل. مگر کسی گفته که مدلول التزامی باید لغو نباشد! اتفاقا او که لفظ نیست. بله یک وقت یک کسی اشکال می کند که جواز افتاء منحصر به تنزیل نیست خب این همان اشکال اول ست.

هیچ یک از این اشکال هایی که شما به حاج شیخ ره کردید وجاهت علمی ندارد نه اینکه وارد نیست زیرا اشکال صحیح اشکالی نیست که وارد باشد بلکه یعنی جاش باشد. اشکالی که وجاهت علمی ندارد یعنی جاش نیست. خب حاج شیخ ره می فرماید که این غصه ندارد، خلاصه یا جواز افتاء را شما قائل هستید یا قائل نیستند. می گوید که من قائل نیستم. می گویید: همه قائلند و شما نمی توانید نفی کنید. خب همه قائلند و نمی توان نفی کرد، خب مدلول التزامیش است. بعد شما می گویید که جواز افتاء هست یا نیست؟ می گوییم: آقای صدر فراموش کردید، شما گفتید که اینجا کار نداریم که جواز افتاء هست یا نیست. ما در مقام بیان این نیستیم که تقلید جایز هست یا جایز نیست، ما در مقام بیان نیستیم که افتاء جایز هست یا جایز نیست، ما در مقام بیان این هستیم که لو فرض که تقلید هست، جواز افتاء هست تخریج فنی و مصحح آن چیست. بنابر این اشکالات آقای صدر وارد نیست و للکلام تتمة و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین   لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

برچسب ها

اطلاعیه و مکان دروس

قابل توجه طلاب محترم

با اتمام رسالة فی التقیه از روز دوشنبه 8 اسفند ماه 1401 بعض مسائل مستحدثه تدریس خواهد شد

 

 

اطلاعیه و مکان دروس

مکان و زمان دروس استاد

اصول: ساعت 8 الی 9

فقه: ساعت 9 الی 10

مسجد سلماسی واقع در محله یخچال قاضی و خیابان سلماسی

قبلی
بعدی